خلاصه رمان: دانلود رمان آسکی داستان عشق دو نفره که با مخالفت ها و سختی های زیادی همراه بوده از لح بازی های هر دو در اول دوست داشتن تا عشقی که باعث شده در سخت ترین شرایط کنار هم باشن و ازدواج باعث نشده این عشق در اخر کمتر شود بلکه باعثاین شده که قدر هم را بیشتر بدونن بر عکس زمان حال ما آقا دایان ،الآن که وقت دعوا و بحث نیست، اتفاقیه که افتاده بجای دعوا کردن باید فکره چاره باشیم که چه جوری این قضیه رو به خان بگیم، می دونید که رضا خان و لیلی خانم نور چشمی این عمارت و چه بسا قیصرخان بودند. خوش شانس بودن که خان برای بررسی زمین های ترکیه رفته بود ...

  • آسکی
  • مهدیه صابریان
  • نگین قاسمی
  • تعداد صفحات : 850
  • طنز، کلکلی، عاشقانه
  • بازدید: 28193
ادامه و دانلود

  خلاصه رمان :  دانلود رمان بازگشت ارباب جوان رمان درباره دختري به اسم ماهرخه که توي روستا با خانواده عموش زندگي ميکنه سالها پيش خانوادشو از دست داده و عموي ماهرخ اربابه روستاهم هست وتو اتاق زير شيرووني نشسته بودمو خاطراتو مرور ميکردم زماني که بابا زنده بودو هيچ غم و غصه اي نداشتم ....تنها نبودم پدرم که بود کل تنهاييامو پر ميکرد..پدرم که بود هيچ کس نميتونست ازارم بده ..ولي حالا کل دنيا انگار بامن دشمنن ...حالا ديگه بايد رير اين کوله بار غم و غصه هام طاقت بيار حالا که عمورو از دست دادم حالا ديگه تنهاي تنها شدم ديگه کسي نميتونه در برابر ازاراي زن عمو منو نجات بده ....همين ديروز بود که عمو سکته کرد ...اون مثل پدرم ...

  • بازگشت ارباب جوان
  • عاطفه
  • حسنا(هکرقلب)
  • تعداد صفحات : 180
  • عاشقانه/اجتماعی
  • بازدید: 40310
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان گروگان دوست داشتنی کم بود جن و پری اینم از دریچه پرید...خدایا چرا این مامانا اینقدر گیر  می دن؟ ملتمسانه گفتم:_بیخیال شو مامان بذار بخوابم.نه خیر نمی شه.میخوای این ترم اخری اخراج شی؟تو جام نیم خیز شدم.ای لعنت بر این شانس من که حتی خوابیدن هم برام حرامه.چشام تار می دید ولی باز تو چشای عسلی خمارش خیره شدم و پرسیدم:چرا اخراج؟ چون همه کلاسات و غیبت می کنی. دوباره دراز کشیدم .مامان با لگداش مجبورم کرد از روی لحافت برم کنار در عرض دوثانیه لحافتم و جمع کرد.باشه حالا که لحافتم و جمع می کنه رو زمین می خوابم.یه بالشت و گذاشتم زیر سرم یه بالشتم گذاشتم لای پام و دوباره خوابیدم.ییهو همچین لگدی زد که ...

  • گروگان دوست داشتنی
  • صحرا71
  • حسنا(هکرقلب)
  • تعداد صفحات : 530
  • عاشقانه/کل کلی
  • بازدید: 26101
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان خانم زبون دراز  من حال اين پسره ي يالغوز نگيرم دريا نيسم اقيانوسم اِاِاِپسره ي سه نقطه برگشته به من ميگه بيا فرقونت جمع کن خوب شد جوابش دادما منم گفتم خوبه من همين فرقون دارم حالا اينجاي ماجرا آقا ديدم ريموت زد رفت کنار يه کوپه وايساد به به عالم ضايعگي خودش هوايي داره واي ياد پوزخندش که ميفتم ولي من بادي نيسم که با اين بيدا بلرزم اَي ددم ياندي اِشتب شدا خلاصه منم پوزخند زدم به ماشينش اشاره کردم و گفتم باشه بابا فهميدم تو هم فرقون داري تا اينو گفتم مث خر وحشي اهم اهم گاو وحشي شد يا حضرت هاشم گفت به ماشين من ميگي فرقون گفتم اِوا ببخشيد گاري خوبه ديگه مهلتش ندادم ...

  • خانم زبون دراز
  • فاطمه همايون
  • فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : 313
  • عاشقانه
  • بازدید: 52708
ادامه و دانلود

خلاصه: رمان در مورد قصه تلخیست. در قصه ها دختر ها پاک اند و معصوم و فریب خورده! در قصه ها آدم ها مهربانند و ساده! من هم آدم همین قصه ام.آما انسانیتم مرده است. قلب دارم،اما یخ زده است. دخترم و زیبا ام و شیشه ای. اما دخترم و پلیدم و پر از خورد شیشه ای که برنده است. من دختر بد این قصه ام و گمان می کردم همیشه پیروز میدانم. اما تو آمدی.تو ثابت کردی گرچه من بدم! اما تو بد تری! من دختر بد شدم و تو پسر بد تر. هرچند که تا پایان این قصه پیچ و تاب زیادی خوردیم. اما نه من باختم و نه تو. چون اگر چه همیشه خوبی و پاکی پیروز می شود. اما من و تو ام در این میدان ...

  • دختر بد پسر بدتر
  • مرجان فریدی،مهشید قرایی مقدم
  • ayedaa
  • تعداد صفحات : 786
  • عاشقانه،اجتماعی،همخونه ای
  • بازدید: 65440
ادامه و دانلود

خلاصه: ادامه رمان از جایی شروع میشه که محمد صاحب دختری هست که کسی خبر نداره و پسری که پدر و مادرش را محمد کشته هم بزرگ شده و میخاد انتقام بگیره چه شخصی بهتر از دختر محمد و این میشه شروع بازی پسره جهت رسیدن به دختره و عاشق کردنش عجیب ترین اتفاق دنیا عشقه! چون هر بار که گناهش رو می بخشی انگار از دست دادنش برات سخت تر میشه! این یه قانون که داستان ما ازش پیروی می کنه… اون شب خیلی شب مزخرفی بود. هم برای سکوتی که بینمون افتاده بود و هم ترس این که یهو برگرد بهم بگه از خونه من برو بیرون! حتی بهش فکر می کردم هم بدنم می لرزید! کجا باید می رفتم! ...

  • بگذر از جانم جلد دوم
  • راضیه خیرآبادی
  • REIHANE_F
  • تعداد صفحات : 750
  • عاشقانه،اجتماعی،همخونه ای
  • بازدید: 24579
ادامه و دانلود

خلاصه: رمان در مورد پسری هست که دختره را دوست داره ولی دختره متوجه خلاف های پسره میشه و میخاد ازش فرار کنه ولی پسره داستان به زور نگهش میداره و لج بازی های دختره  دوباره نفس بگیرد ... در جهانم که با تو باشد آرامش بس ... من با این حجم دلتنگی چه کنم؟ با آن داغ بر دل چگونه سر کنم؟ دلتنگ آن چشم ها می شوم…دلتنگ آن خاطرات ناب کنار هم با لبخند آرامش بخشی بهم نگاه می کرد -هیچی بهتر از حضورت کنارم نمی شه دست گذاشتم زیر چانه ام و غرق چشم های همیشه غمگین و مهربونش شدم … لبخندش عمیق تر شد و کلماتی که دوست داشتم رو تکرار کرد: -تو نباشی شعر برام معنی ...

  • بگذر از جانم
  • ر.خیرآبادی
  • نگار 1373
  • تعداد صفحات : 639
  • عاشقانه،اجتماعی،همخونه ای
  • بازدید: 27994
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان با حرص و عصبانیت پله‌های آگاهی رو بالا رفتم و وقتی به در اتاقش رسیدم، بی‌توجه به سربازی که دنبالم افتاده بود و هِی "خانم، خانم" می‌کرد در رو تند و محکم باز کردم.مثل همیشه اخم داشت و با جدیت مشغول بررسی پرونده‌ی مقابلش بود. با باز شدن در، نگاهش رو بالا آورد و وقتی من رو دید، با تعجب و ابروهایی بالا رفته نگاهم کرد. نفسِ پرحرصم رو بیرون دادم و سربازِ پشت سرم احترام نظامی گذاشت. چشم تنگ کردم و اون بی‌توجه به حضور من رو به سرباز گفت: -راحت باش! سرباز بیچاره به تِته پِته افتاده بود. مرد هم انقدر ترسو؟ مردی که از هم‌جنس خودش وحشت داشته باشه که مرد نیست. والله! البته از این دیو دو سر ...

  • جام مستان
  • مریم پور محمد
  • ayedaa
  • تعداد صفحات : 252
  • عاشقانه،اجتماعی
  • بازدید: 26311
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان سوزان دختریه که پدرش به زور مجبورش میکنه با پسری به اسم اردلان ازدواج کنه ولی اون عاشق یکی دیگس و از اردلان متنفره سوزان بعد از مدتی متوجه میشه که سام دستشو بلند کرد که بزنه چشمامو بستم ولي هيچ اتفاقي نيفتاد اروم چشمامو باز کردم که ديدم سورن دست بابا رو گرفته سورن:بابا ولش کن چطوري ميتوني اين کارو بکني اون حق داره براي خودش براي ايندش تصميم بگيره بابا نه بابا غلط کرد به خدا قسم اگه تو محذر ابرومونو ببري به خااک سياه مينشونمت با دو رفتم توي اتاق و درو بستم و شروع کردم گريه کردن خدا اخه من مگه چيکار کردم که نمي تونم با عشقم باشم مثل خيلياي ديگه در اروم باز ...

  • عشق از سوي اجبار
  • پريا.ج
  • PARISA_R
  • تعداد صفحات : 330
  • عاشقانه،اجتماعی،همخونه ای
  • بازدید: 65757
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان من عاشق نمی‌شوم _ داستان راجب یک دختر پولدار و البته شیطون هست؛ ولی این پولدار بودن زیاد براش دوومی نداره. اون دختری آتیش پاره و البته سرکش از خاندانی با اصالت به نام خاندان کاوه هست. همه چیز خوبه و توی مسیر خوشبختی پیش میره؛ اما همیشه که نمیشه خوشبخت بود و در همون شرایط باقی موند، طبیعتاً زندگی این دختر هم مثل همه بالا و پایین داره. گره‌های زیادی سر راه دختر قصه قرار می‌گیره که زندگی رو به کامش تلخ می‌کنه. این دختر با تنهاییش کنار اومده و یه جورایی بهش عادت کرده؛ برای همین از عاشق شدن و دلبستن دوری می‌کنه، چون می‌ترسه! این ترس از نزدیک شدن و دلبستن، باعث میشه تا مدت زیادی ...

  • من عاشق نمی‌شوم
  • آرام همانند دریا
  • مائده شمس
  • عاشقانه / اجتماعی / معمایی
  • بازدید: 54738
ادامه و دانلود