دانلود مجموعه دلنوشته تنهای شب     مقدمه: دانلود مجموعه دلنوشته تنهای شب _ مي خواهم از تو بگويم ... بي آن که در جستجوي قافيه باشم... و بي آن که حتي در جستجوي واژه ها باشم در اين شب ها که گويند عزيزترين شب هاي خداست .... مي خواهم از تو بگويم ای پناه واژه هایم از تو که عاشقانه دوستت دارم و مي دانم که دوستم داري با ساده ترين کلمات همراه با همين اشکي که دارد مي غلتد و فرو می افتد مي خواهم بگويم دوستت دارم

  • نام مجموعه : تنهای شب
  • نویسنده : Shayea(شایع) کاربر انجمن یک رمان
  • طراح : ریحانه.ب
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:
  • موضوع : عاشقانه
  • بازدید: 2122
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان شکاف این روز ها هم خوشحالم هم غمگین..! نمیفهمم.خودم هم حالم را نمیفهمم...گاهی قند در دلم آب میشود و روحم به آسمان پر میکشد.. گاهی دلم تنها یک اتاق میخواهد تاریک و سوت و کور !!!!که بنشینم گوشه و کنارش و ثانیه به ثانیه ام را هم آغوش غم شوم نمیدانم تنها چیزی که میدانم این است که این روز ها دلم بچه میشود دمی میخندد دمی میگرید و پا به زمین میکوبد دمی بهانه های کودکانه میگیرد دل کوچک من ❤ آرام باش! خودم هوایت را دارم دانای کل دخترک خودش رو در بغل تیمور خان می اندازد دست تیمور خان حمایتگرانه دور بدن دردمند دخترک حلقه میشود دخترک کمی آرام میگیرد ...خیلی وقت بود که محبت پدرانه را حس نکرده بود با یادآوری بلایی که ...

  • نام رمان: شکاف
  • نویسنده:رقیه محمدی
  • طراح:braveays
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:160
  • موضوع:عاشقانه،اجتماعی
  • بازدید: 5706
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان فرزند خاموش  داستان درباره دختری به نام مارال هست؛ که با اجاره کردن یه خونه با ترسناک‌ترین لحظات زندگیش رو به رو می‌شه و حقایق وحشتناکی‌ رو کشف می‌کنه. اون به این نتیجه می‌رسه که هیچ چیز، هیچ‌وقت درست نمی‌شه...!  مقدمه: در خونه رو باز کرد؛ هوا سرد بود. شومینه رو روشن کرد و کنارش نشست. صدای تق‌تقی از طبقه بالا شنید؛ ترسید و سعی کرد خودش رو مشغول کنه؛ صدای آوازی به گوشش رسید، کسی زیر ل**ب نجوای زیبایی رو زمزمه می‌کرد. آب دهنش رو قورت داد، موهای تنش سیخ شد، صدا نزدیک‌تر شد؛ کسی داشت از پله‌ها پایین می‌اومد، جرات نداشت پشت سرش رو نگاه کنه. کسی دستش رو روی شونه‌ش گذاشت؛ اون شخص گفت: -سلام مارال... با شنیدن صدا تعجب کرد ...

  • نام رمان:فرزند خاموش
  • نویسنده:Fatemeh.M
  • طراح:نگار1373
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:265
  • موضوع:درام، ترسناک
  • بازدید: 10788
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان سرنوشت من _ درمورد یه دختری که تو بچگی، مادرش رو از دست داده و از پدرش فقط یه اسم تو شناسنامه داره ؛ بعد از فوت مادرش اونو به پرورشگاه سپردن چون کسی رو نداشت... این رمان جدید اختصاصی سایت یک رمان است قسمتی از رمان : بارون شروع به باریدن کرده بود و از حیاط، صدای حاج مرتضی مداح که با ناله و شیون مردم قاطی شده بود، به گوش می‌رسید. برای لحظه ای، صدای حاج مرتضی که با صدای رعدوبرق آسمون یکی شده بود، دلم رو لرزوند. حس و حال عجیبی داشتم؛ در صداش یه چیزی بود. از پله ها پایین رفتم و از صحنه ای که در مقابلم بود، بی اراده، اشک از چشمام سرازیر شد. دانلود رمان ...

  • نام رمان : سرنوشت من
  • نویسنده : مهدیه بافکر کاربر انجمن یک رمان
  • ویراستار: nazy.8
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:62
  • موضوع:ژانر: اجتماعی / عاشقانه
  • بازدید: 6868
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان تو شدی آرامشم با صدای جیغ و داد از اتاقم خارج شدم، با ترس و لرز دنبال صدا می گشتم اما هر جا رو گشتم کسی نبود، حدس زدم تو اتاق مامان باشن. دویدم طرف اتاق، یکم در رو باز کردم؛ یه آقای هیکلی و مامانم داشتن بحث می کردن، مامان کلافه داد زد: -من نمی ذارم ببریش نمی تونی اون رو ازم بگیری، اون بچه منه تو هیچ حقی نداری. با خودم گفتم تنها بچه مامان منم پس مامان داره راجبه کی حرف میزنه؟ مامان بچه دیگه ای نداره که. با دیدن این صحنه چشمام گرد شده بود، می خواستم برم جلو و مامان رو نجات بدم اما می ترسیدم؛ می ترسیدم بلایی سرم بیاره. صورت مامانم کبود شده بود، اشک ...

  • نام رمان:تو شدی آرامشم
  • نویسنده:رقیه حسینی
  • طراح:فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:160
  • موضوع:عاشقانه،اجتماعی
  • بازدید: 5213
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان اشک نقره‌ای عاشقانه قدم می‌زنم و برگ برگ گذشته را ورق می‌زنم و هر چه می‌گردم از او اثری نیست و انگار قرار است سرنوشت به تلخی بگذرد و هیچ‌کس نداند و از کیست و از چیست؟! کمند و سورن طی گذشته‌ای دور عاشق هم بوده‌اند که با مخالفت پدر و مادر، آینده آن‌طور که باب میل آن دو است رقم نمی‌خورد و کمند به یک ازدواج اجباری تن می‌دهد و نقره‌های تلألوی اشک در چشمان همه زندگی بخش می‌شود. این رمان جلد دوم به همراه دارد. مقدمه: من برای به دست آوردن تو... تمام دنیا را پا گذاشته‌ام. و این بار... ای جان‌تر از جانم. از عزیزتر از عزیزترینم... من برای تو... فقط و فقط به خاطر تو... قید همه‌ی جهان و دنیا را می‌زنم. دوستت دارم بدون ...

  • نام رمان:اشک نقره‌ای
  • نویسنده:شکیبا پشتیبان
  • طراح:braveays
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:150
  • موضوع: عاشقانه
  • بازدید: 2894
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان ساهی جلد دوم گره ی کرواتش رو محکم کرد و لبه های یقه ی پیرهن سفیدرنگش رو با انگشتهاش درست کرد. دستی به ریشش کشید و لبخند محوی روی لبهاش نشوند.نگاهی از داخل اینه به چهره ی خودش انداخت، این لبخند برازنده ی اون نبود! نفس عمیقی کشید و جای لبخند رو به اخم غلیظ و ابروهای گره خورده به هم، داد. کیفش رو از روی میز برداشت و گوشی رو از شارژ کشید و انداخت داخل کیف و درش رو بست. از اتاقش خارج شد و مشغول وارسی ساعت مچی روی دستش شد. سرش رو بالا اورد که با آراد رو به رو شد. لبخندی مصنوعی روی لبهاش نشوند و نزدیکش شد و لپش رو کشید. -صبحت بخیر کوچولو مثل ...

  • نام رمان:ساهی جلد دوم
  • نویسنده:کیمیا ذبیحی
  • طراح:بهار قربانی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:
  • موضوع: عاشقانه،خانوادگی
  • بازدید: 3573
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان ساهی فراموش‌کار، کسی که دلش جای دیگر باشد، خطاکار چشم‌هاش روی تک تک کلمات اعلان های تابلوی اعلانات بزرگ رو به روشون چرخید. پرواز استامبول به مقصد فرودگاه امام به علت ترافیک هوایی یک روز به تاخیر افتاد. نفسش رو از شدت حرص به بیرون فرستاد و خودش رو روی صندلی پرت کرد. سودابه نزدیکش شد و روی صندلی کناریش نشست. دستش رو روی بازوی همسرش گذاشت و با لحن دلجویانه‌ای گفت: -نگران نباش جلال، بالاخره که میرسه! -کِی میرسه خانوم! ده ساله سپردیمش به دست عمه جانش تو کشور غریب حالا بعد ده سال و اندی ماه میخواد برگرده کشور خودش هی دست دست میکنه! -تقصیر خودش نبود که مرد، خب پروازش به تاخیر افتاده.. راستی مگه آسمون هم ...

  • نام رمان: ساهی
  • نویسنده:کیمیا ذبیحی
  • طراح:بهار قربانی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:390
  • موضوع: عاشقانه،خانوادگی
  • بازدید: 3520
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان خاص حنانه روی مبل نشست و گفت:«فرهاد، آموزش آیسان تموم شده، آمادست برای اولین عملیاتش» فرهاد گفت:«کیوان هم آمادست!» آیسان دست‌هایش را به هم کوبید و گفت:«امیدوارم همین امروز یه عملیات خیلی هیجان انگیز بهمون بدن!» کیوان:«منم حوصله‌ام سررفته!» فرهاد:«فقط خداکنه ایندفعه گروگان ‌گیری نباشه!» حنانه:«اووووف آره گروگان ‌گیری خیلی داشتیم» آیسان چند قلپ از قهوه‌اش را نوشید و بقیه را هم تشویق به خوردن کرد. خانه فرهاد که همیشه در آن جمع می‌شدند، ویلایی بود با دو ساختمان مجزا، که یکی دوبلکس بود و آن یکی سوئیت. حیاط بزرگ بود و باغچه بین دو ساختمان فاصله می‌انداخت. نمای ساختمان سنگ سفید بود با پنجره‌های مربع که بالایشان نیم دایره بود. در ورودی چوبی بود و تا در کوچه جاده موزاییکی ...

  • نام رمان:خاص
  • نویسنده:فاخته شمسوی
  • طراح:فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:370
  • موضوع:عاشقانه ،پلیسی ،تخیلی
  • بازدید: 9636
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان تقدیر زیبا ظهرگرم و درخشان تابستان بود، اوایل ماه شهریور. مردم درتکاپو و رفت و آمد بودند. بهاره باصورتی خسته و خیس از عرق به سمت خیابان اصلی در حرکت بود. تلفنش مدام زنگ می‌خورد، اما حوصله ی پاسخ دادن نداشت. بهاره از خانواده ی بزرگ و سرشناس لطیفی بود. پدرش، علی لطیفی، در بازار بزرگ تهران بهترین اسم و رسم را در تجارت فرش داشت. مادرش استاد ادبیات دانشگاه تهران است، برادر بزرگش بهنام، همراه خوب و باهوش پدرش است، و در همه حال همراه پدر است. خواهر کوچکش بهناز، با رتبه ای خوب در کنکور قبول شده و قرار است مهر، اولین تجربه ی دانشگاه را شروع کند. به خیابان اصلی رسید، اتومبیلی مدام پشت سرش بوق می‌زد. ...

  • نام رمان:تقدیر زیبا
  • نویسنده:Zohreh.s.p
  • طراح:بهار قربانی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:82
  • موضوع:عاشقانه،اجتماعی
  • بازدید: 4377
ادامه و دانلود