نتایج جستجو :

آه خدای من!چقدر لقمه‌های آماده و مجانی لذیذ هستند! آن‌قدر خوشمزه و خوش عطر، که طعمش مدت‌ها در زیر دندان‌هایت خواهد ماند.غافل از آن‌که هر چیزی بهایی دارد و ما ناخواسته بهایش را همان موقع پرداخته‌ایم! آن لقمه‌ها مجانی نبودند، نه! بلکه بی‌خبری‌، غفلت و عدم تفکرمان تاوان اشتباه‌مان بود... . آه چقدر این لقمه‌های به ظاهر مجانی، برای‌مان گران تمام شد! عمرمان بر باد رفت تا بفهمیم هر چه گفتند، باد هوا است...! *** در پس کوچه‌های شهر دنبال چه جز انسانیت می‌توان گشت. یافتن انسانی که روی خود را پوشانده و قدم به قدم خیابان‌های مجلل یافته از ساختمان‌هایی که گویی به قصر شباهت دارد را می‌گزد برای یک لقمه نانی! دریاب زنی که با روی گشاده دست نیاز به طرف هرکس ...

  • دلنوشته‌ی سودازدگان
  • آدینه
  • نیاوش.م
  • تعداد صفحات : 21
  • تگ: منتخب
  • بازدید: 1405
ادامه و دانلود

تو آن باد شرقی بودی، که آمدی، و دار و ندارم را به تاراج حضورت بردی... !خیالت جمع و سربسته، ندانستی تو با این دل چه‌ها کردی!چشم من خیره به چشم تو، صورتم، در معرض سیلیِ رقص آن جاده‌ی ابریشم! یک لحظه سکوت... ! باز هم این باد شرقی شده آن معنی این باور من؟!"یک ترک در قلب من افشانه زد، روزش بخیر... !"​چَشمان تو، آن دو کهکشان قیری‌اند؛ که لحظه به لحظه‌ی عمرم را، با فریاد، مجبور به نجات می‌کنند، از غرق شدن! لحظه‌ای آرام بگیر... دل‌تنگی که سر و ته ندارد... !​ *** رقص سماع تو برایم، همچو بارش آن بارانِ بهاری بر درختان خشکیده‌ی جنگل‌زار دلم بود. کاش من به‌جای بادِ شرقی، خرامیدن بلد بودم. آن‌گاه، روزنه‌های سرک کشیده‌ی آفتاب را هم ...

  • دلنوشته‌ی گذر باد شرقی
  • فاطمه اسدی‌
  • MaeDew
  • تعداد صفحات : 17
  • تگ: منتخب
  • بازدید: 1644
ادامه و دانلود

داستان تلخ نبودت و دلتنگی بعد چشمانت؛ برای منی که حتی اشک نداشتنت را با ناز به جان می‌خرم؛ به تاوان بدی‌هایم... .به یاد خاطرات خوب بین‌مان، نوازش موهایت و دریای چشمانت، می‌نویسم تا بماند یادگاری... .امشب نیستی و من داستان بی‌قراری چشمانت را برای پنجره می‌گویم.نیستی و باز هم دیوار را، تکیه شانه‌ی زخم خورده‌ام می‌کنم. دوباره شب و تیک تاک مزخرف این ساعت،که مرا در حسرت نبود آبی‌های کوچک نگاهت گم می‌کند... .امشب تو نیستی و تاوان نبودنت را از قلم و کاغذ روی میز می‌گیرم.می‌نویسم تا مبادا روزهای خوب باهم بودنمان به متروکه‌ی خاطرات کهنه برود. آری این‌بار نوبت دیدار اول است... .​ *** از نگاه خسته مردمان توی کوچه می‌گذرم؛ این چه شوری‌‌ست که در آسمان جوانه زده‌است؟! چه غوغایی‌ست، که ...

  • دلنوشته‌ی صدای آخرین دیدار
  • صبا. م
  • رها
  • تعداد صفحات : 16
  • تگ: منتخب
  • بازدید: 1539
ادامه و دانلود

وقتی جلوی او می‌ایستم دلم خودش را به در و دیوار می کوبدتا به او برسد.با او برفی‌ترین روزها برای من یک روز آفتابی پر از گرماست.با او در اوج زمستان بهار است.نگاهش برای من یاد آور زلالی آب است به همان پاکی به همان شفافی، آن‌قدر شفاف که می توانم دوست داشتن را از نگاهش بخوانم.روی به روی من نشسته است با لبخندی بی‌نظیر... . من می خواهم از او نقاشی بکشم ولی مگر می توانم! وقتی او این چنین با لبخند به من نگاه می‌کند، قلبم در حال پرواز است ولی در این بین جدال عقل و دل... . دل پیروز می‌شود و من قلم و کاغذ را کنار می،گذارم و می‌گویم نمی‌توانم؛ با تعجب می گوید چرا؟ با لبخند می‌گویم دلم برای توی می‌تپد ...

  • دلنوشته‌ی دلم برای او می‌تپد
  • madis كاربر انجمن يك رمان
  • بهار قربانی
  • تعداد صفحات : 20
  • تگ: متوسط
  • بازدید: 2302
ادامه و دانلود

در کلاس درس پزشک‌قانونی،استاد گفت:- «سوختگی سه نوع است.درجه‌ی یک؛ پوست قرمز می‌شود.درجه‌ی دو؛ پوست تاول می‌زند.درجه‌ی سه؛ بافت استخوان از بین می‌رود!»در جهنمی که من زندگی می‌کنم،هنگام سوختن نه پوستی قرمز می‌شود. نه تاولی پدیدار می‌شود.نه استخوانی متلاشی می‌شود.از دورن می‌سوزم! ذره‌ذره وجودم می‌سوزد،باطنم سوخته؛ امّا ظاهرم آراسته است. قلبم، در کوره‌ای آتشین می‌تپد! درد را، در تمام بدنم حس می‌کنم. امّا دم نمی‌زنم، فریاد نمی‌زنم! این نوع سوختن، فقط متعلق به من است! سوختگی درجه‌ی چهار... . *** کودکی بودم، فارغ از درک هر غم و اندوه. فارغ از دانستن نیرنگ و دروغ. پاک، سفید، نورانی... . اکنون چه هستم؟! بزرگسالی سرشار از غم و اندوه کاملاً آگاه به نیرنگ و دروغ. کثیف، سیاه، تاریک! در کودکی بی‌گناه بودم. در بزرگسالی ناگهان، در دادگاه روزگار، گناه‌کار شناخته شدم... . حکم‌ صادر شد: «گناه‌کار از بهشت رانده شود، به جهنم ...

  • ندلنوشته سوختگی درجه‌ی چهار
  • Bita.shayan
  • بلک استار
  • تعداد صفحات : 26
  • تگ: منتخب
  • بازدید: 1801
ادامه و دانلود

در جواب «دوستت دارم» کسی، هرگز نگویید «من هم!» این «من همِ» لعنتی را از ذهن‌تان دور کنید و بیندازید جلوی سگ!«من هم» بدرد عمه‌تان هم نمی‌خورد.اصلا چه کسی «من هم» را اختراع کرد؟جواب دوستت دارم «من هم» نیست، بفهمیداحمق‌های دل شکن!جواب دوستت دارم فقط سکوت است!سکوت است چون لب‌ها فرصت صحبت کردن ندارند... . *** دل که دهی، تمام وجودت هم همراه او می‌رود. جز بغضی که گاهی؛ شبی، نصف شبی، کنج گلو می‌نشیند... !​ *** او، «اما»‌‌‍‌یِ من بود! دوستت دارم اما... اما چه؟ دیگر پس از دوستت دارم، این اراجیف چیست؟ این حرف‌ها و زمزمه‌ها که نمی‌توانم بمانم و چه و چه و چه... ! «اما» نباشید. هیچ وقت «اما»‍‌یِ کسی نشوید. «اما» بودن خوب نیست!​ *** جایی رسیده‌ام که آرزو می‌کنم، برگردی. با تمام نامردی‌های، دروغ‌هایت، قربان صدقه‌های تو خالی‌ات آرزو می‌کنم؛ فقط یک‌بار دیگر بگویی دوستت دارم حتی به دروغ... !​ *** «دوستت دارم» چه ...

  • دلنوشته‌ی دچار
  • iamftmh کاربرانجمن یک رمان
  • ایسا حامی
  • تعداد صفحات : 11
  • تگ: منتخب
  • بازدید: 1743
ادامه و دانلود

و بار ديگر عاشقي ممنوع! بار ديگر عشق ممنوع.بار ديگر جغد شومي که رنگ‌ها را به دخمه برد. و شادي‌ها را... ‌.يک بار ديگر... ‌شايد يک داستان ديگر.شايد يک دل‌نوشت ديگر.سخن نويسنده: اين دلنوشته جزي از مجموعه دنياي تخيلي من،هستش.?به نام عشق.به نام عشقي که بي‌رحم است.به نام عشقي که خود به تنهايي ظلم است.به نام عاشقي ممنوع ديگر.که يا کشته  مي‌شود، يا مي‌کشد. يا مي‌ميرد، يا ترک مي‌کند.به نام عشقي که خود ظالم است.? *** به نام عشقي که اين‌بار هم ممنوعيت خود را به رخ کشيد. قدرت خود را به رخ کشيد.? *** و باز هم آغاز شد! قصه‌ي عاشقي ممنوع! عشق ممنوع! نمي‌دونم اين کلمه بهم حس ترس ميده. يه حسي که از تک‌تک کلماتش مي‌ترسم.? *** حسي که نمي‌دونم خوبه؟ بده؟! حس ترس، حس خوب، حس نگراني، حس آرامش، حس دلهره، حس... ‌. هزارو يک‌جور حس... ‌. يکي از ...

  • نام رمان:
  • MelikA1377
  • MaeDew
  • تعداد صفحات : 17
  • تگ: منتخب
  • بازدید: 2086
ادامه و دانلود

نمی‌دانم قرار است چه بنویسم!؟شاید این دل نوشته بی‌نام‌تر از بی‌نام‌ باشد،شاید هم نام‌دارتر از بی‌نام...شاید هم یک‌جور دیگری از دموکراسی باشد... !سخن نویسنده: ممنون از بهارجان قربانی بابت جلد ذهنم پر می‌کشه، میره جاهایی که نباید بره؛میره جاهایی که دلم نمی‌خواد بره... .میره جایی که دل هم با جون و دل همراهیش می‌کنه.خوشم نمیاد، می‌خوام منصرفشون کنم. نمی‌تونم... با دل و عقل عزیزم تویِ جدالیم تا به اون چیزی که من می خوام فکر کنند. ولی اون دلش نمی‌خواد. من می‌خوام دلم بره جایی که من دلم می‌خواد، ولی دلم دلش نمی‌خواد بره جایی که دلم می‌خواد! *** بعد از دموکراسی که راه افتاد، نتونستم با دل و عقلم؛ ذهنم خیلی اوقات همراه بشم. چون چیزهایی رو می‌خواستن که من نمی‌خواستم! نمی‌خواستم حتی بهشون فکر کنم، چه برسه به ...

  • دلنوشته‌ی استبداد
  • MelikA1377
  • بهار قربانی
  • تعداد صفحات : 20
  • ویراستار: REIHANE_F
  • بازدید: 1486
ادامه و دانلود

به که بگویم قلبم را پس نمی‌دهی؟به که بگویم دگر تاب این بی‌قلبی را ندارم؟!آن‌ها هم بی‌رحمند!درست همانند تو که قلبم را با‌ اجازه برداشتی؛ولی بی‌اجازه آن را پس نمی‌دهی.قبل از آن‌که نیست شوم،قلبم را پس بده! من برای زنده ماندن نه؛ برای عشق ورزیدن به تو می‌خواهمش!​ *** قلبم را پس بده! مگر من چه گناهی کرده‌ام؟! من فقط می‌خواهم که دوباره دوست بدارم؛ و دوباره دوست داشته شوم! قلبم را پس بده! قول می‌دهم که دیگر چیزی طلب نکنم... .​ *** آخر این انصاف است که او قلبم را پس ندهد؟! کدام قانون این حق را به او می‌دهد؟ چه کسی این قانون را نوشته است؟ آن‌کس که این قانون را نوشت؛ خودش احساس نداشت؟!​ *** بر روی تاب نشسته‌ام و مرا هول می‌دهی! موهایم در هوا می‌رقصند؛ از شادی قهقهه می‌زنم؛ اما تو با بو*س*ه‌ات ...

  • دلنوشته‌ قلبم را پس بده
  • Hadis.Ka
  • متین
  • تعداد صفحات : 15
  • محبوب
  • بازدید: 1468
ادامه و دانلود

مغزم تهی‌ست از هرآنچه غیر از تو. قلبم خالی‌ست از هر‌آنچه غیر از تو. دورم خالی‌ست، اما این‌بار از هرکس و هرچیز غیر از یاد تو. بی انصاف، آخر این چه رسم دلبری‌ست؟مثل تمامِ نشدنی‌ها شبِ بی‌ماه، آسمان بی‌ابر، درخت بی‌ریشه منِ بی تو هم، شدنی نیست. دیگر معجزه هم نمی‌تواند کاری کند. برای ما، برای قلب‌هایمان، برای حرف‌های بغض‌شده در گلویمان و برای آهی که از عمق وجود سر می‌دهیم. چه از روی حسرت، چه از روی نبود یار. این‌بار معجزه کفاف نمی‌دهد. ای کاش خدا خودش پا‌ در‌ میانی کند. *** بر دلم جز تو تمنایی نیست. ای تمنای وجودم، بیا! *** دلت کویر اگر باشد، محبّت آب را هرگز نمی‌چشی. *** پائیز آغاز زندگی‌ست؛ مگر برای برگ‌ها که سکوت را، سقوط را، تجربه می‌کنند. تک به تک آوار می‌شوند، روی ...

  • دلنوشته ی عطر دوری
  • یکتا رستمی
  • متین
  • تعداد صفحات : 10
  • تگ: منتخب
  • بازدید: 1858
ادامه و دانلود