معرفی رمان: رمان حزین _ ماهی، دختر رها شدهای که سالهاست دنبال خانواده گم شدهاش میگردد. در میان این جستوجو، مردی عجیب زندگی او را در طی یک سانحه نجات میدهد و این سرآغاز ماجراهای عجیب و غریبی برای ماهی قصه ماست. رمان حزین قسمتی از رمان: خانوادهام مرا روز آخر شهریور توی شلوغی فرودگاه رها کردند. مدتها با لباس آبی چیندار روی صندلی فایبرگلاس نشستم و به درب شیشهای زل زدم تا بیایند و مرا با خود ببرند. مثل آدم کوکی به ازدحام مسافران و خانوادههایشان که برای بدرقه یا استقبال آمده بودند، نگاه کردم. اشکها و لبخندهایی که در صورت آدمها شکل میبست. ساعتها منتظر آمدن ایلمان ماندم. ولی هیچکس سراغم را نگرفت، وقتی از تشنگی و گرسنگی مثل گلوله خودم را جمع کردم؛ در ...