معرفی رمان: رمان تازیانه ی باران _ آرام تک دختر محبوب خانواده‌ی کیانی حالا پس از سال‌ها منتظر بازگشت نامزد محبوبش است. اما دست تقدیر همه چیز را واژگون می‌کند! به جای آن مازیار خام و عاشق سابق، این‌بار مردی جوان‌ و پخته رو به روی آرام ظاهر می‌شود. همه چیز را دست‌خوش تغییرات قرار می‌گیرد و آرام ساده‌لوحانه دوست دارد همه چیز را مثل سابق ببیند. اما هیچ چیز قرار نیست طبق میل پیش رود. چرخ گردون روزگاه اتفاقاتی بی‌بدیل و باورنکردنی در جلوی راه او قرار می‌دهد که گاه تحملش را به زوال می‌کشد اما این بین احساساتی پرماجرا او را درگیر می‌کند.   رمان تازیانه ی باران   قسمتی از رمان: ﺗﻮ زندگی ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ! ﺍﯾﻨﻮ ﺗﻮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ...

  • تازیانه ی باران
  • سلما دادگر
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 887
  • عاشقانه
  • بازدید: 1712
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان پری افسونگر _ پریان دختری است که چند وقتی است که بی‌اراده خود را در جنگلی می‌بیند که موجودات عجیبی درونش است. در این بین هم متوجه‌ی وجود خواهرش می‌شود که از او متنفر است و می‌خواهد او را بکشد. پریان به هر طریقی می‌خواهد که خواهرش را نجات دهد، حتی اگر مجبور باشد به آن سفر فوق خطرناک برود! در این بین حقایقی است که او نمی‌داند... .   رمان پری افسونگر   قسمتی از رمان: باز تو همون جنگل بودم، کنار همون درختی که رنگ خاص و عجیبی داشت. عجیب دوستش داشتم. از همون باری که ناخودآگاه خودم و اینجا پیدا کردم تا همین امروز همیشه اینجا کنار این درخت ظاهر میشم. من بهش میگم درخت پیر چون یه حسی بهم می‌گفت که عمر این ...

  • پری افسونگر
  • فاطمه نورا باستان
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 296
  • عاشقانه / فانتزی
  • بازدید: 487
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان حباب روی آب _ دختری با قلبی شکسته درست یک هفته مونده به عروسیش فرار می‌کن. فرار از دست مردی که قدرت دستشه… . پناه بردن به خانواده‌ای که از قضا عروسی پسر بزرگ نزدیکه... یک اتفاق…یک تشابه… یک اسم و رازی که تو یک شب بارونی فاش می‌شه… .   رمان حباب روی آب     قسمتی از رمان: به چشم‌های کنجکاو راننده از آینه نگاهی کرد و با خودش فکر کرد چه خبری بدتر از اینکه یک هفته مونده به عروسی، عروس به دست شوهرش کشته بشه؟ از این خبری بدتر داریم؟ این پاسخ محکمی برای از بین بردن نگاه پر از سوال توی آینه هست؟ یعنی واقعاً هستند زن‌هایی که انقدر بی‌رحمانه بمیرن؟! و دوباره صحنه‌های صبح از جلوی چشمش مثل یک ...

  • حباب روی آب
  • دختر ماه
  • زهرا.ز
  • تعداد صفحات : 481
  • عاشقانه / اجتماعی
  • بازدید: 423
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان پشیمان می شوی جلد دوم رمان سرپناهی دیگر _ قصه‌ی ما، قصه زندگی آدم‌های مختلف است که هرکدام پس از گذشت هفت ماه، آشیان و پناهی برای خود پیدا کرده‌اند. دیدارهای تصادفی، آتش انتقام باعث برداشته شدن رازهای خانوادگی می‌شود. پشیمانی از حماقت‌های گذشته، همانند پیچکی بر دور روابط انسان‌ها می‌پیچد و زندگی افراد زیادی را تحت شعاع قرار می‌دهد. گاهی این پیچک چنان تازیانه‌ای می‌زند که باعث نزدیک شدن یا دور شدن آن‌ها می‌شود. و اما عشق... آشیان خیلی از آن‌ها را در می‌زند؛ افرادی لابه‌لای دفتر گذشته پنهان شده‌اند که ناجی زندگی مهره‌های اصلی هستند. حال با این توصیف، زندگی آن‌ها به کدام مسیر می‌رسد؟! انتقام یا عشق؟! جبران گذشته یا تباهی؟!   رمان پشیمان می شوی جلد دوم رمان ...

  • پشیمان می شوی جلد دوم رمان سرپناهی دیگر
  • غزل محمدی
  • زهرا.زد.کا
  • تعداد صفحات : 1249
  • عاشقانه / اجتماعی / تراژدی / معمایی
  • بازدید: 438
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان آخرین یادواره _ زندگیِ آرامِ جوانی، با چالشِ ناگهانی روبه‌رو شده. تغییری ترسناک در راه است، که شبیه به یک مجازات می‌ماند. اما او تاوان چه چیزی را پس می‌دهد؟ شاید سزای آخرین یادواره. خاطره‌ای که هستی و نیستی‌اش را رقم می‌زند.   رمان آخرین یادواره   قسمتی از رمان: آوای رعد و برق در میان غوغای باران، ترس را به اندام مردانه‌اش هدیه می‌داد. وجودش با کبریتی به‌نام دلهره به آتش کشیده شده. حتی شرشر بارشِ ابرهای سیاه هم نمی‌توانست شعله‌های سرخِ زبانه کشیده در جانش را خاموش کند. گاه دلپیچه و گاه سرگیجه داشت. زخمِ تازه‌ی روی شقیقه‌اش، ناامید از به‌ درد آوردن تنِ او، دست از تقلا برداشته است. خراشِ کوچکِ چند روزه، در مقابل انبوهِ آلامش، شبیه به موری ...

  • آخرین یادواره
  • گندم سرحدی
  • ستاره سیاه
  • تعداد صفحات : 560
  • عاشقانه / اجتماعی
  • بازدید: 2857
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان جدایی رسیدنی _ همه‌چیز از یه تلنگر شروع شد. از یه کودکی، از یه نگاه از سر لج‌ولج‌بازی، دوست داشتن از اینجا شروع شد. دختر کوچولویی که با از دست دادن خانواده‌ش تنها شد و غمش رو پنهان کرد. نخواست کسی اشکش رو ببینه؛ ولی نیاز داشت به یه جادو، به یه تلنگر و به عشق... .   رمان جدایی رسیدنی   قسمتی از رمان: با عجله ماشینو بردم تو پارکینگ منتظر آسانسور بودم که خب از شانس من باز دیر میاد! پس پله‌هارو دوتا یکی میرم باز با عجله خودمو به طبقه چهار رسوندم و با تقی به در وارد آزمایشگاه شدم، خوشبختانه آقای وین هنوز نیومده. - هی الیزا آقای وین نیومده نه؟ باز که تو دیر اومدی! بعدم الیزا نه الیزابت، ثانیاً ...

  • جدایی رسیدنی
  • نرجس
  • زهرا.د
  • تعداد صفحات : 235
  • عاشقانه / اجتماعی / طنز
  • بازدید: 2863
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان لحظه دیدنت _ پریچهر، دختری که به تازگی پدرش را از دست داده است و جز مادربزرگش کسی را ندارد. آن‌ها برای حل مشکلات مالی که گریبان‌گیر زندگی‌شان شده است، به دنبال راه‌حل هستند. پریچهر برای محفاظت از مادربزرگش و نجات دادن زندگی‌شان، مجبور به ازدواجی اجباری با ایرج می‌شود در صورتی که ایرج به او علاقه ندارد و دلیل اصلی کینه‌ایی بوده که ریشه در اتفاقات گذشته داشته است. با گذر زمان، کم‌کم حقایق زندگی برای آن‌ها مشخص می‌شود.   رمان لحظه دیدنت   قسمتی از رمان: در میان گرگ‌ومیش غروب یکی از روزهای سرد اواخر دی ماه، با قدم‌های شمرده و بی‌رمق به طرف خانه می‌رفتم. مثل همیشه افکار مشوشم را مانند جسمم با سنگینی از این‌طرف به آن‌طرف می‌کشاندم و ...

  • لحظه دیدنت
  • تهمینه ارجمندپور
  • فاخته
  • تعداد صفحات : 247
  • عاشقانه
  • بازدید: 1701
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان تار بی صوت _ مردم می‌ترسند، از مرگ، از تنهایی، از رفتن، از جدایی... . اما بزرگ‌ترین ترس‌شان رو به‌رو شدن با خود واقعی‌شان هست. تمام‌ آدم‌ها قسمت تاریکی دارند و این تاریکی، زمانی به سراغ‌شان می‌آید، که دیگر کاری از دست‌شان ساخته نیست! چَکاوَک دختری روستایی، به پیشنهاد غریبه‌ای به تهران می‌آید؛ تا استعدادش در خواندن کشف شود. اسیر اتفاقاتی ناگوار می‌شود که پایان ندارد!   رمان تار بی صوت   قسمتی از رمان: عشق را باید به بقالِ محل فروخت، آن‌ هم اگر به‌جایش مواد غذایی بدهد! این را زمانی با خودش گفت که شکم‌اش پر از خالی بود. خیابان‌های شهر شلوغ‌تر از چیزی بودند که فکر می‌کرد! دلش می‌خواست زودتر صدایش به گوش جهانیان برسد. او از راه‌ رفتن خسته بود. پاهایَش ...

  • تار بی صوت
  • فاطمه فاطمی
  • مائده شمس
  • تعداد صفحات : 214
  • تراژدی / جنایی / ترسناک
  • بازدید: 2891
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان تیتراژ آخر زندگیم _صحرا دختری که زندگی تکراری خودش رو سپری می‌کنه ناخواسته گیر اتفاقات عجیبی میفته. داستان از یه تاکسی شروع می‌شه. نه یه تاکسی معمولی؛ یه تاکسی مرگ آور! راننده‌ش آقاست؟ نه. می‌شه گفت همه چیز از اونجایی شروع شد که راننده‌ی خانم ما مقابل یک مرد عجیب قرار می‌گیره؛ اما فقط اون نیست و تو خونه‌ی صحرا هم اتفاق عجیبی میفته.   رمان تیتراژ آخر زندگیم   قسمتی از رمان: حقوق ماهانه‌ام رو گرفته و با ذوقی وصف ناپذیر مشغول شمردنش شدم. - صحرا جان می‌خوای از فردا شیفتت رو کمتر کنی؟ تمام ذوقم در لحظه فروکش کرد. ترس در چشمانم دوید و نگاه دودو زده‌م رو از مقنعه‌ش به صورتش سوق دادم. - من کاری کردم که می‌خواین اخراجم کنین؟ نگاه مهربانش رو ...

  • تیتراژ آخر زندگیم
  • صبا طهرانی
  • فائزه اکبری
  • تعداد صفحات : 216
  • عاشقانه / مافیایی
  • بازدید: 2039
ادامه و دانلود

معرفی رمان: رمان دامی از جنس خنده‌ هایش _ ماهین با قلب مهربون و همه‌ی ذوقِ زندگی و انرژی مثبت‌هاش، درد عمیقی رو از بچگی به دوش می‌کشه... . اون مثل بیشتر دخترها دنبال مد و ظاهر امروزیه، درحالی که داره روزمرگی‌هاش رو می‌گذرونه خیلی اتفاقی در محیط کار مذهبی قرار می‌گیره و روز اول خانمی اون رو بخاطر ظاهر امروزیش مورد قضاوت قرار میده، حالا این دختر نمی‌تونه بی‌تفاوت باشه و قطعاً با یک‌دامِ ظریف این قضاوت رو تلافی می‌کنه.   رمان دامی از جنس خنده‌ هایش   قسمتی از رمان: صدای خنده‌هامون کافه‌ی فسقلی و کم نور رو پُر کرد. تینا با ناخن‌های کاشته شده و لاک قرمز خورده‌اش نیشگون محکمی از بازوی نیمه ورزشکاری مهرنوش گرفت و بین خنده‌های بقیه غُر زد. - جونم ...

  • دامی از جنس خنده‌ هایش
  • نفیسه سادات امیرلطیفی
  • ریحانه ن‌ف
  • تعداد صفحات : 1516
  • عاشقانه / طنز
  • بازدید: 4747
ادامه و دانلود

رمان جدید بخوانیم؟

داستان‌ها در ادبیات جهان سابقه دور و درازی دارند. این روایت‌ها از زمانی که قصه‌ها سینه به سینه منتقل می‌شدند وجود دارند تا ادبیات معاصر امروز. در هیچ دوره‌ای انسان‌ها بی نیاز از داستان‌ها نیستند. زیرا شیرینی بی‌نظیر و تکرار نشدنی در این وجود دارد که در خیال دیگران غرق شویم و تجربیات ناب لحظه‌های دیگران را مال خود بدانیم.

داستان محصول ذهن خلاق فردی به نام نویسنده است که شخصیت‌های داستانش را ساخته و پرداخته و به زبان ادبی روایت می‌کند. یک داستان خوب می‌تواند مسیر زندگی شما را تغییر دهد؛ زیرا آموزه های آن در زندگی واقعی کاربرد فراوانی دارد. کتاب به انسان آگاهی می دهد و از تکرار خطاها و کج روی ها پیش گیری می کند. با مطالعه کتب داستانی متنوع می توانیم از حقوق فردی و اجتماعی خود آگاه شویم و از آن دفاع کنیم.

هم چنین کتاب‌خوانی به کتاب‌خوان فرصت می‌دهد تا بدونِ پرداخت هزینه مالی و جانی‌ که نویسنده یا شخصیت‌های کتاب پرداخت کرده‌اند، تجربه آن‌ها را مال خود کند. این محکم‌ترین دلیل برای کتاب‌خوانی‌ست. جالب است بدانید که با مطالعه مشهورترین رمان های دنیا از سبک زندگی انسان ها در سراسر دنیا آشنا می شویم و می توانیم نقاط مثبت هر یک را در روزمره خود به کار بندیم.

رمان، متنِ داستانیِ بلند(از لحاظ تعداد کلمات) و خلاقانه‌ای است که به زبان نثر نوشته می‌شود، و یکی از پرورش‌یافته‌ترین، نامی‌ترین و مهم‌ترین انواع ادبی مدرن است.

خودِ واژۀ رمان اصالتی فرانسوی دارد و از این زبان وارد زبان فارسی شده است، که دارای پیچیدگی‌های ویژۀ خود است و محصولی مرکب از تجربه و تخیل انسانیِ نویسنده است.

رمان از مسیر مجموعه‌ای از اتفاقات که در آن شخصیت یا گروهی از شخصیت‌ها در سازمان‌بندی منظمی در صحنه حضور داشته باشند بیان می‌شود، که شامل جزئیات و روایتی از زندگی است که دربردارندۀ کشمکش‌ها، شخصیت یا شخصیت‌ها، حرکات، صحنه‌ها، پیرنگ، درونمایه و مفهوم است.

رمان خود به دو بخش رمان کوتاه و بلند تقسیم می‌شود که مرز مشخصی بین تشخیص این دو از هم وجود ندارد اما به صورت کلی و تقریبی می‌توان گفت؛ رمان‌های کوتاه در میانۀ پنج تا چهل هزار کلمه جای می‌گیرند و از چهل هزار کلمه به بالا در ردۀ رمان‌های بلند تعریف می‌شوند.

ژانر اصلی‌ترین و قابل تفکرترین بخش رمان است و نویسنده باید در انتخاب ژانر دقت بالایی داشته باشد. نویسنده ابتدا باید بداند که چه می‌خواهد بنویسد، قدم بعدی آن است که خلاصه‌ای کامل روی برگه بنویسد و بارها آن ‌را بخواند، بتواند تشخیص دهد که رمانش را می‌خواهد از کجا شروع کند؟ چگونه ادامه دهد و چطور به پایان برساند؟ موضوع رمانش چیست؟ و فضای حاکم بر آن چه فضایی‌ست؟ بر فرض مثال اگر ژانر رمانش جنایی است باید تک تک کلمه‌ها بوی خون بدهد، اگر ژانر ترسناک است باید خواننده با خواندن خط به خط رمان ترس و دلهره را حس کند.

اگر این ها را نداند نمی‌تواند ژانر درستی برای رمان خود انتخاب کند.

بعضی از خواننده ها زمانی که می‌خواهند رمان را بخوانند به ژانرش دقت می‌کنند.

اگر برای رمان ژانر ثابتی انتخاب نشود نمی‌توان روند داستان را روی خطی صاف جلو برد و بالاخره خواه یا ناخواه از مسیر اصلی منحرف می‌شود.

نکاتی که پیش از خواندن رمان جدید و داستان باید بدانیم:

  • موضوعی را انتخاب کنید که به آن علاقه و اشتیاق دارید.
  • برای انتخاب کتاب داستان مورد نظر زمان بگذارید و از نظرات رمان‌خوان‌های حرفه‌ای، برای انتخاب رمان مناسب استفاده کنید. هم چنین بهتر است از کتابهایی که عموم مردم از آن استقبال کرده اند، شروع کنید.
  • هدفتان از خواندن را نه برای یادگیری و فهم پیامی خاص، که برای لذت بردن انتخاب کنید.
  • چنانچه در ابتدای راه رمان خواندن هستید، پیشنهاد می‌کنم از رمان‌های کلاسیک آغاز کنید.
  • به خاطر طولانی بودن یک رمان، فهرست شخصیت‌های اصلی و فرعی و ارتباطات میان آنها و فهرستی از رویدادهای مهم را در داخل جلد کتاب یادداشت کنید.
  • برداشت‌های خود را از شخصیت‌ها و حوادث در جملاتی کوتاه در حاشیه‌ی کتاب بنویسید.
  • در پایان خواندن، برداشت کلی از رمان را در صفحه‌ای خالی از کتاب به صورت آزاد بنویسید. پس از گذشت چند سال مجموعه‌ای جالب و خواندنی از نوشته‌هایتان خواهید داشت

حتی بهترین کتاب‌های ایرانی هم ممکن است در رقابت با آثار خارجی و ترجمه شده شکست بخورند و این یکی از حقایق تلخی است که بسیاری نسبت به آن آگاهی دارند؛ تعداد زیادی از کتاب‌خوانان حرفه‌ای آثار خارجی را به رمان‌ ایرانی ترجیح می‌دهد. رمان‌های معروف خارجی هر چقدر هم که از نظر ادبی ارزش بالایی داشته باشند برخاسته از فرهنگ و زبان دیگری هستند و ممکن است ویژگی‌های نامأنوسی برای مخاطب ایرانی داشته باشند اما چنین چیزی درباره‌ی رمان‌های ایرانی صدق نمی‌کند. رمان‌های ایرانی متعلق به سرزمین و زیست بوم شما هستند و به راحتی می‌توانید با آن‌ها ارتباط برقرار کنید. اسامی، مکان‌ها، نوع روابط و… همگی از جنسی هستند که با آن آشنایید و دغدغه‌های شخصیت‌ها را درک می‌کنید و همین موضوع تأثیرگذاری یک رمان ایرانی را دوچندان می‌نماید.

از طرف دیگر، اگر به ادبیات فارسی علاقه دارید و خواهان پیشرفت آن هستید، باید به آثار فارسی زبان هم توجه نشان دهید، پویایی ادبیات فارسی چیزی نیست که بتوان با آثار ترجمه شده بدان دست یافت.

دانلود رمان جدید به مرور شما را مجبور به کنش و واکنش می کند

به طوری که حس می کنیم این رمان سرنوشت ماست و ما نقش اول رمان هستیم. به همین خاطر می گویند رمان سرنوشت انسان را در موقعیت های گوناگون جلوی چشم هایتان می آورند.

احساس و عواطفی که در رمان وجود دارد باعث می شود حس همزاد پنداری در شما شعله بگیرد. نمی شود رمان «آس و پاس ها« به نویسندگی جورج اورول را بخوانیم و خود را در گرسنگی و بدبختی نگذاریم، حتی برای چند ساعت.

نمی شود رمان «آخرین روز یک محکوم» به نویسندگی ویکتور هوگو را بخوانیم و آن نگرانی های قبل از اعدام را نداشته باشیم.

نمی شود رمان «زن سی ساله» به نویسندگی دوبالزاک را بخوانیم، ولی ناراحتی ها و ناکامی های زندگی زناشویی را در خود احساس نکنیم.

نمی شود رمان «مرگ ایوان ایلیچ» به نویسندگی تولستوی را بخوانیم و ترس از مرگ را تجربه نکنیم. در این رمان وقتی می بینیم مرگ به ما خیره می شود، دیگر چیزی مانع نگاه ما به مرگ نمی شود و چیزی نیست که ما بتوانیم پشت آن پنهان شویم.

نمی شود رمان «مرد زیر زمینی» به نویسندگی داستایفسکی را بخوانیم و درد و مصیبتی که به انسان وارد شده را نبینیم و نشنویم.

نمی شود «جنایت و مکافات» را خواند و درگیر اخلاق نشد. آن زمانی که وجدان از بین می رود و تضاد درونی نقش اول جنایی رمان یعنی «راسکول نیکف» ما را به جایی می برد که درماندگی و رنج گناه را به دوش خواهیم کشید.

نمی شود «خاطرات خانه اموات» به نویسندگی داستایوفسکی را خواند و خود را به اردوگاه اجباری در سیبری نبرد. اردوگاهی که در آن گرسنگی، ستم و بی اعدالتی موج می زد. داستان داستایوفسکی شرایط بد و خرابی را ترسیم می کند تا به انسان بیاموزد داستان آن چیزی که در رمان ها می نویسند نیست. داستان یعنی انسان ها به دنیا می آیند، درد می کشند و در آخر می میرند.

انسانیت را در درون شما بیدار می کند

مگر امکان دارد داستان «قدیس مانوئل نیکوکار شهید» به نویسندگی اونامونو را خواند و متوجه نشد که کشیشی که تمام عمر خود را خدمت مردم می گذارد، چه رنج هایی را می کشد. همه عمر خود را صرف خیرخواهی می گذراند، آشتی دادن فرزندان با پدر و مادرهایشان، ازدواج های زنان و مردان و از همه مهم تر تسلی دادن کسی که در حال مرگ است.

اما همین کشیشی که کارهای خیر انجام می دهد خود از درون دچار تعارض هایی می بیند که جان او را از بین می برد. همین کشیشی که همه عمر خود را در فرازو نشیب طی کرده است مانند یک مسافر حیران زده و پریشان است که زمانی که دعا می خواند و به این آیه می رسد که من به رستاخیز بدن ها و حیات ابد ایمان دارم. صدای خود را کم می کند و رو به خاموشی و فراموشی می رود. حکایت مانوئل نیکوکار شهید را نمی توان خواند و این تردید را متوجه نشد.