مقدمه: از هر طرف زندگی را نگاه کنی، اول و آخر، سه بعد دارد؛ شادی، غم، خلأ! و تمام این بُعد‌ها را در زندگی خواهی‌داشت.​   مجموعه دلنوشته های سه بعدی   قسمتی از دلنوشته: زندگی سر جنگ با انسان باز می‌کند؛ وقتی هم که می‌گویی چرا...؟ دلیلی برایت نمی‌آورد. و در این میان، این تو هستی که باید انتخاب کنی؛ جنگ، شکست، سازش! کدام؟! هر سه آن‌ها نابود می‌کند انسان را؛ شاید هم نجات! پایان زندگی جزءِ اسراری‌ست که تا آخر، پنهان می‌ماند. *** زندگی زیباست؟! چگونه زندگی را زیبا توصیف می‌کنید؟ زندگی جذابیتی ندارد؟! چرا این‌گونه فکر می‌کنید؟ هرکس در جهانِ خود، زندگی را به گونه‌ای تصور می‌‌کند؛ یکی خوب، یکی بد! امّا حقیقت کدام است؟​ *** در این زندگی، هیچ حقیقتی وجود ندارد؛ همه‌ی چیزهایی که وجود دارد، دروغی بیش نیست. این زندگی، مانند سرابی‌ست که انسان در خیال می‌بیند؛ امّا فرقش اینجاست که ...

  • مجموعه دلنوشته‌های سه‌بعدی
  • نسترن آقازاده
  • صبا عباسی
  • تعداد صفحات : 15
  • عاشقانه
  • بازدید: 874
ادامه و دانلود

مقدمه: دلنوشته ناگفته های ما _ بعضی چیزها یا بهتر است بگویم بعضی آدم‌ها بعضی نگاه‌ها، حرف‌ها و خیلی چیزهای دیگر ممکن است باعث مرگ تدریجی یک انسان شوند. آنقدر در ذهن تکرار می‌‌شوند تا اینکه گلوگیر انسان شوند...   دلنوشته ناگفته های ما     قسمتی از دلنوشته: همه آدم‌ها یکی توی وجودشون هست. دوست دارن اون رو فریاد بزنن و به دیگران نشون بدن ولی از واکنش متقابل بقیه رو دیدن که اون شخصیت رو توی وجودشون خفه کردن... *** کاش زودتر بیایی من از​ سرما خوشم​ نمی‌‌آید​... آخر می‌‌دانی!​ شب‌ها از سقف این دنیا بی‌رحمی​ می‌‌بارد​. و بی‌کفن احساس‌ها را در​ روز روشن خاک می‌‌کنند.​ جایی  میان چاله و چوله‌های این روزهایی که​ آدم‌های واقعی گمنام شده‌اند​ *** چای بدون شکر، بدون قند‌های بچگی سوختم، زبانم نه، قلبم سوخت. آخ! به خودم آمدم، ...

  • دلنوشته ناگفته های ما
  • Abeir Bavi
  • فاخته
  • تعداد صفحات : 15
  • عاشقانه
  • بازدید: 1066
ادامه و دانلود

مقدمه: دلنوشته جیغ گمشده _ درست تو همون کوچه وایساد. حسابی لباسش خیس شده بود، هنوزم نفس نفس می‌زد. نگاهی به پشت سرش انداخت و دوباره شروع کرد به دویدن... از گوشه‌ی چشماش بی‌اختیار اشک سرازیر می‌شد ولی سریع‌تر می‌رفت... مهم نبود کجا؛ فقط باید راهی پیدا می‌کرد. همون کوچه پس کوچه‌های شهر شده بودن خونه‌ش، با بوی همه‌شون آشنا بود؛ حتی می‌تونست چشم‌بسته پیداشون کنه... بالاخره به کوچه‌ی باریک طولانی همیشگی رسید. یه ‌نفر بیشتر نمی‌تونست ازش رد بشه‌؛ طوری که اگه یکی هم‌زمان از مقابل می‌اومد، یکی باید تموم مسیری که اومده رو عقب می‌رفت تا اون یکی بتونه بیاد بیرون! بدون فکر کردن بهش، داخلش شد. چشماش درست نمی‌دیدن، انگار یه پیر‌زن بود. از عصایی که توی دستش بود فهمید که ...

  • دلنوشته جیغ گمشده
  • آقای مبهم
  • فاخته
  • تعداد صفحات : 18
  • عاشقانه
  • بازدید: 1139
ادامه و دانلود

مقدمه: مجموعه دلنوشته‌ های آنچه از دل برآید _ شرح دلتنگی من بی تو همین فاصله‌هاست. خسته‌ام...! خسته از این فاصله‌ها، خسته از سرمای وجودت، خسته از حالت دلدادگی‌ام!​   مجموعه دلنوشته‌ های آنچه از دل برآید   قسمتی از دلنوشته: نزدیک‌ترین ستاره به زمین خورشید نیست؛ اشتباه نکن؛ تو هنوز چشمان او را ندیده‌ای! *** تو با باد خزان آمدی و در دلم نشستی. خدا کند دروغ باشد که می‌گویند: «باد آورده را باد می برد... .» *** بخند! می‌دانم که زندگی همیشه زیبا نیست؛ اما نقطه‌ی ضعف دنیا، خنده‌های توست. بخند که خط لبخندت، تمام دنیا را به جنون می‌کشد! *** تمام قلبم پر از درد است؛ دردی که تو... با رفتنت برایم به یادگار گذاشتی. ای کاش میشد قلبم را در آغوش بگیرم تا شاید کمی یادگاری‌هایت را حس کنم! *** اگر در کنار بهار و تابستان و پاییز و زمستان یک ...

  • مجموعه دلنوشته‌ های آنچه از دل برآید
  • سما شمس
  • آرزو توکلی
  • تعداد صفحات : 22
  • عاشقانه
  • بازدید: 1015
ادامه و دانلود

مقدمه: مجموعه دلنوشته های از جنس خاک _ روحم اسیر شد؛ اسیر قلبی که دیگر نمی‌زد. قلبت ایستاد ولی روحت آزاد شد؛ روحت را آزاد کردی و مرا در زندانی سیاه، محبوس! گله‌ای نیست؛ خودم زندانم را سیاه کردم... .   مجموعه دلنوشته های از جنس خاک   قسمتی از دلنوشته: لبخند بزن! لبخند بزن! خواسته‌ی هر شبم در خواب همین است. تمام امید زندگیم، خنده‌هایی‌ست که در خواب می‌زنی؛ خنده‌هایی که ای کاش همیشه بر لبانت بود. آخرین بار که دیدمت، لبخند داشتی؛ لبخندی که بین خاک‌ گم شد... . *** قلبم توان زدن ندارد. پاهایم توان قدم زدن ندارند. دستانم توان لمس خاک را ندارد. زبانم توان خواندن آیه‌ها را ندارد. پس چرا باید نفس کشید؟! نفسی که دیگر امیدی ندارد... . *** زیر باران قدم می‌زنم؛ یادم هست که عاشق باران بودی. یادم هست... دستانت را باز می‌کردی و می‌چرخیدی؛ می‌گذاشتی باران تو را ...

  • مجموعه دلنوشته های از جنس خاک
  • مهسا.ا
  • ریحانه فنایی
  • تعداد صفحات : 20
  • عاشقانه
  • بازدید: 1290
ادامه و دانلود

مقدمه: مجموعه دلنوشته های معشوق آسمان _ این فاصله، رادعی بین آن دو عاشق است. آسمان و زمین عاشقانه یکدیگر را می‌پرستند؛ گویا برای آسمان، زمین مبعود است و برای زمین، آسمان. فاصله‌ای که میان آن‌هاست، آسمان را به گریستن وا می‌دارد و زمین از قطرات اشک او، مجنون و شیدا می‌شود. آن‌ها، همچنان پس از قرن‌ها دلباخته یکدیگرند و در این فاصله، سوختند و ساختند اما هرگز از تعشقشان دست نکشیدند.   مجموعه دلنوشته های معشوق آسمان   قسمتی از دلنوشته: به که گویم قلبم بیمار توست؟ به که گویم عشقم از آن توست؟ چو لبانم درد کشند از بیان کلمه‌ی‌ عشق تو نرو از میان خاطرات گمشده و پست‌سرشت.​ *** آوازه‌ی زمین به گوش فلک رسیده اما مگر دست این دو عاشق به یکدیگر می‌رسد؟ مگر خورشید به ماه رسید که این ...

  • مجموعه دلنوشته های معشوق آسمان
  • مبینا.ج
  • ریحانه فنایی
  • تعداد صفحات : 17
  • عاشقانه
  • بازدید: 1075
ادامه و دانلود

مقدمه: مجموعه دلنوشته های افکار بی خانمان _ شب که می‌شود، حجمی از افکار بی‌خانه به سراغم می‌آیند تا مرا از خود بی‌خود کنند! من امّا، به آرامی در کنج لحاف و اشکم مخفی شده، می‌اندیشم تا لانه‌ای برای اذهان و افکارم بسازم؛ آخر این بی‌خانمانی مرا آتش زده و خاکستر خواهد کرد... .   مجموعه دلنوشته های افکار بی خانمان p   قسمتی از دلنوشته: خانه خرابم کردند...! افکارم را می‌گویم؛ افکاری که وقتی می‌بینند ساعت از بامداد گذشته، به سراغم می‌آیند! آن هم با هزاران درد... . با هزار درد و رنج و یادآوری می‌آیند؛ تا می‌آیم آن‌ها را از خود دور کنم، دیگر دیر می‌شود و من، غرق شده در اعماق افکار بی‌خانمانم، زجه‌هایم را از سر می‌گیرم... .​ *** چه خوب می‌توانند مرا از آرامش بیرون بکشند! آن افکار که از هر گوشه‌ی ذهنم به یک‌دیگر متصل می‌شوند؛ مرا ...

  • مجموعه دلنوشته های افکار بی خانمان
  • ماه راد
  • صبا عباسی
  • تعداد صفحات : 22
  • عاشقانه
  • بازدید: 676
ادامه و دانلود

مقدمه: مجموعه دلنوشته های دنیای توی چشمانت _ چشمانت دنیای من است نه معذرت می‌خواهم تو هنوز دنیای من نشدی، تو رویای منی مانده‌ام در حسرت بدست آوردنت حال اگر بدستت آورم آن وقت است که به تو خواهم گفت دنیایم، چشمان تو اولین شروع من و آخرین پایان من‌اند.​   مجموعه دلنوشته های دنیای توی چشمانت   قسمتی از دلنوشته: چشم‌ها، اولین نقطه‌ی دید هستند اولین شروع برای عاشق شدن می‌توان حس واقعی فرد را درونش ببینیم حقیقت را می‌توانیم از پشت آینه‌ی چشمانش ببینیم می‌توانیم حقیقت را از پشت چشمانش پاک و زلال ببینیم تنها با یک نگاه حسش را درک کنیم و بفهمیم که چه کسی پشت آن چهره پنهان شده است ​ *** زندگی هم گاهی سخت می‌شود غیرقابل تحمل می‌شود نمی‌توانی تحملش کنی و چشمانت را خیس می‌کنی ولی نمی‌دانی دنیایی ...

  • مجموعه دلنوشته های دنیای توی چشمانت
  • بهاره.ص
  • فاخته
  • تعداد صفحات : 21
  • عاشقانه
  • بازدید: 1401
ادامه و دانلود

مقدمه: دلنوشته جانی که با پاییز رفت _ مگر می‌شود درخت باشی و یادت برود سایه‌ی سر بودن را؟ مگر می‌شود فراموش کنی درس بزرگ استقامت را، ایستادگی را، خم به ابرو نیاوردن را؟ می‌دانی... گاهی باید درخت بود تا تاب آورد شلاق‌های الیم زمستان را. شاید هم تاب و تحمل تظاهر است؛ درخت این حجم از احجاف عظیم را به جان می‌خرد چون پای رفتن ندارد... .   دلنوشته جانی که با پاییز رفت   قسمتی از دلنوشته: انزوای کوه ستبر، بی‌صدا، بغل گرفته است آسمان شهر را و گویی سپهر از باب‌ غم اوست که جامه‌‌ی یک‌دست تیره به تن کرده. اما درخت، یاقوت‌های دل‌ربایش را به رخ فلک می‌کشید و کوه، به تماشا نشسته بود تا درخت، در مقابلش درس پس دهد؛ و چنین بود که ...

  • دلنوشته جانی که با پاییز رفت
  • ریحانه ریحانی
  • آرین
  • تعداد صفحات : 15
  • عاشقانه
  • بازدید: 720
ادامه و دانلود

مقدمه: مجموعه دلنوشته‌ های اخطار خیال‌ هایم _ وقتی دفترم را برای از تو نوشتن گشودم، فکرش را نمی‌کردم دلم اخطار دهد...! بدتر از آن اخطار خیال‌هایم بود؛ اخطار به رفتنت، اخطار به بودنت! کاش گوشی برای شنیدن این اخطارها بود!   مجموعه دلنوشته‌ های اخطار خیال‌ هایم   قسمتی از دلنوشته: شب‌هایی دارم در کُنج آسمان، من و سیاهیِ پاک این دریا! دست به باران می‌دهم و دلنوشته عاشقانه غم‌هایم را به باد... . ماه، آن قافیه‌ی باز شعر‌ها، نقش پلک‌هایم را می‌شمارد، و من به نداشتن تو خوشم! *** چشم در چشم دنیا... مقابل نبودن‌هایش، می‌شمارم این ثانیه‌های ناب را؛ ناب نبودنت، ناب نداشتنت، ناب درهم شکستن من...! *** این منم؛ در میان گلبرگ‌های تازه رخ نشان داده‌ی درختان، با همراهی سایه‌های غربت گرفته‌! کجای این جهان، رنگ باخته‌ام که تنهایی نصیبم شد؟ ای چشم‌هایم! حال من‌ را نمی‌دانید؟ حالم گویی حال کسی‌ ...

  • مجموعه دلنوشته‌ های اخطار خیال‌ هایم
  • رضا معنوی‌راد
  • آمیتیس
  • تعداد صفحات : 34
  • عاشقانه
  • بازدید: 563
ادامه و دانلود