معرفی رمان: رمان نگاه آشنا به یک غریبه _ یکاتفاق باعثِ بهم خوردنِ همهچیز شد. آسو بعد از حادثهای که واسهی باارزشترین فرد زندگیش اتفاق افتاد، بهسوی انتقام میره. اما شاید آدمهای اطرافش خطرناکتر از چیزی که فکرش رو بکنِ باشن. با ورودش به دنیای اون آدمها اتفاق عجیبی میافته... رمان نگاه آشنا به یک غریبه قسمتی از رمان: نگاهی به خودچکیده نگارم اَنداختم؛ لبخندی نمکی زدم. گوشوارههام رو انداختم، یهآرایشِ مشتی هم کردم. رُژِ لبِ قرمز رنگم رو زده و به خودم زل زدم. جلوی موهام بهخاطر رنگی که کرده بودم بور بود. البته فقط دوتا تیکهش، بقیهش رنگِ اصلیِ موهام بود. موهام رو باز گذاشتم، در کل از خودم راضی بودم. چشمهای عسلی رنگم با مژههام تنها قسمتِ خوبش بود. تیپی بنفش ...