دانلود مجموعه دلنوشته روزگار یک رنگ نمیماند اختصاصی یک رمان خلاصه : روزگار یادت هست چگونه تا کردی با من؟! یادت هست دلم خون به جگر شد و رنگ خون گرفت؟! باشد، از یادم نمیرود ولی منتظر تلافی از طرفم باش عزیز!
دانلود مجموعه دلنوشته روزگار یک رنگ نمیماند اختصاصی یک رمان خلاصه : روزگار یادت هست چگونه تا کردی با من؟! یادت هست دلم خون به جگر شد و رنگ خون گرفت؟! باشد، از یادم نمیرود ولی منتظر تلافی از طرفم باش عزیز!
دانلود مجموعه دلنوشته ناگفته ها را باید گفت اختصاصی یک رمان دوستان عزیز با عضو شدن در انجمن ما را حمایت کنید در اینجا ثبت نام کنید قسمتی از متن همه چیز ماندگار نیست حتی لبخند روی لبت... شادیت، گریه ات وحتی دلت! آری، اینجایم تا ناگفته هایم در دلم سنگینی نکند و بیرون بریزم هر چه هست!
دانلود مجموعه دلنوشته صدای دل اختصاصی یک رمان خلاصه: دانلود مجموعه دلنوشته صدای دل اختصاصی یک رمان یه روزهایی میرسه که از هیچکدوم از اتفاقهای زندگیت سر در نمیاری! حتی فرق بین راه درست و غلط رو نمیفهمی! نمیدونی الان چی به نفعته و چی به ضررت!خلاصه هرجوری که با فکر ناقصت به قضیه نگاه میکنی میبینی یه جای کار گیر داره!
مقدمه: مجموعه دلنوشته در یک قدمی هبوط _ میشناسم این منِ خودنما را! این منِ زندهنما را، این بنی آدم پر دردوبلا را. آه از حسرت و درد برمیخیزد از سینه؛ فقط یکدم دارد نوای این خدا را. مجموعه دلنوشته در یک قدمی هبوط قسمتی از دلنوشته: گویند در این حوالی مردهای زندگی میکند! مردهای که نفسهایش سرد و متحرکی بیش نیست. ای مردم، به خدایی که خدای من و شماست؛ دروغ گفتن و زندهزنده به گور کردن، خوب نیست! دل که مُرد، گویی عالم برایم مرده است. من را که دفن کردید، الان به تماشای چه نشستهاید؟! *** سردی که به رگهایم سرایت کرد، هی جریان پیدا کرد و به قلبم نفوذ کرد. قلب منجمد شدهام، یک بار که سنگین ضربه خورد! دیگر مرگم فرا میرسد. *** تپشهای قلبم کم شده... درد عجیبی در این سینه شکافته شده، فدای دعاهای نیک مردم! آنقدر خوب ...
مقدمه: دلنوشته ایست قلبی _ قلبم که ایست کند دستانم که از دنیا کوتاه شود باز هم مرا عروس آیندهی نزدیکمان میدانی؟ پیشمرگ عشقمان که شوم... در آسمانها که باشم... باز هم مالک نگاهت او میشود؟ جانم را برایت بدهم... باز هم بازیگر نقش مکمل من میشوم؟ زمان را که به عقب برگردانم باز همان تصویرت دست در دست دیگری را برایم رقم میزنی؟! دلنوشته ایست قلبی قسمتی از دلنوشته: آقای قاضی..! بیا باهم منطقی باشیم؛ او سهم من است. شکایت دارم به نبودش در کنارم! او سهم من است..! شکایت دارم به او که دستانم را تنها گذاشت. *** کاش قاضی حکم تو را تنها نگذاشتنم اعلام کند. کاش قاضی ای پیدا میشد تا جواب شکایتم را با "وارد نیست" ندهد. عالِمی در این ظلمت پیدا میشود، تا راه پیدا کردن ...
مقدمه: دلنوشته قهوه تلخ تنهایی _ زندگی مثل قهوهی تلخ است! طعم تلخ و گس قهوه، مانند طعم بیرحم تنهایی است! اگر زندگی فنجان بود... درونش را قهوه تلخ تنهایی پر میکرد! دلنوشته قهوه تلخ تنهایی قسمتی از دلنوشته: خواستن مرا از قهوه ترک دهند... گفتم صبر کنید شیرینم بیاید! خواستن قهوه همیشه تلخم را شیرین کنند... گفتم صبر کنید شیرینم بیاید! خواستن قهوه تلخم را از تنهاییهایم بگیرند تا از این تنهاتر شوم... گفتم صبر کنید شیرینم بیاید! تو که باشی دیگر قهوههایم شکر نمیخواهند! تو که باشی دیگر تنهاییهایم محتاج قهوه نمیشوند! تو که باشی تنهایی هم... یغماگر وجودم نمیشود! *** طعم تلخ و گس قهوه تنهاییهایم، میارزد به صدتا شیرینی دروغین! طعم تلخ و بیروح قهوه تنهاییهایم، میارزد به تمام تنها نبودنهای دروغین! طعم تلخ تنهاییهایم، میارزد به تمام روزهای تنها نبودنم در کنار تو! *** کاغذهای سیاهقلم ...
معرفی رمان: دانلود رمان ستارهای که عاشق ماه شد _ و این روایت ماه و ستارگان است که دلها را وصلهی هم میکند. مرد نویسندهای که پی کسی میگردد که متنهایش خواه ناخواه ذهنش را درگیر کرده. در آخر این ایاب و ذهاب به دختری میرسد که علاوه بر آن داستانها، زندگی پر از گرهاش هم مرد قصه را هم درگیر میکند... مرد قصهای که در یک برههی زمانی کوتاه تمام زندگیاش پر از بحران میشود و برای نگهداشتن عشق جوانه زده در دلش دست به هر کاری میزند. دانلود رمان ستارهای که عاشق ماه شد قسمتی از رمان: چشمهایم را بستم و مجله را روی میز پرتاب کردم. درست کنار مجلههای قبلی. باز هم آن جملات... باز هم آن دلنوشتهها که به تازگی ...
خلاصه : دلنوشتهی دخترها دیوانهاند آری، دخترها کاملا دیوانهاند. اگر دیوانه نبودند که عاشق نمیشدند!اگر هم عاشق نمی شدند؛قلبشان برای خودشان بود! و اگر قلبشان برای خودشان بود؛ برای کسی نمیتپید که بویی از عشق نبرده..اگر قلبشان برای خودشان بود رها نمیشدند... .دلتنگی واژهی عجیبی است!نگاهش که میکنی قلبت فشرده میشود.به ناگاه دلتنگ میشوی، دلتنگ کسی که نیست!دلتنگ که میشوی؛ زمین به آسمان برود یا آسمان به زمین برسد، فرقی به حال تو نمیکند! *** دلتنگ کسی که میشوی کافی است به آسمان نگاه کنی، او را میبینی! عجیب است اما به هر کجا که مینگری توهم بودنش را میزنی. حتی گاهی در ناخودآگاهت صدایش را نیز میشنوی! میشوی عین مرغ پر کنده! پرپر میزنی و ذرهذرهی جانت را فدای لحظات میکنی تا او برسد. اما گاهی خیلی زود دیر ...
دلنوشته ناگفتههای یک دل غمگین _نمیدانم چه شد.از کی و کجا، علاقهای شدید بینمان شکل گرفت...زمانی فهمیدم، که دیگر دیر بود. عشقت آمد و همچون گیاهی در خاک دلم جوانه زد؛ ریشههایش عمیق شد، گیاه به درخت تنومندی تبدیل شد و هر روز از خاک دلم تغذیه کرد! بهار شد جوانه زد. تابستان شد و گرمای تنهاش وجودم را گرم کرد. پاییز شد، برگهایش خشک شد؛ و زمستان شد و به تکه چوبی یخزده تبدیل شد و دوباره بهار شد. اما دیگر نه درخت، آن درخت شد و نه دل، آن دل قبل! هیچ کدام آنچه بودند، نشدند... درخت تازه فهمید که فصلها تنها بهانهاند و گرمای عشق است که آن را زنده نگه داشته، اما دیگر نه عشقی بود و نه ...
زندگی باب میل تو نیست.زندگی گاه تاریکی مطلق است،گاه معکوس است؛گاه تلخ و گاه شیرین است!زندگی امتحانیست که در تصورمان ساده است... .امّا سوالهای مطرح شدهی امتحان، چیزهاییست که در کتاب تجربه نخواندی! زندگی آنطور که در تصوراتت نقش میبندد نیست... . گاه آشِنا زخم میزنند وغریبه مرهم میگذارد!گاه سیاهی شب برایت حکم روشنایی را دارد و سحر برایت تاریکی مطلق را رقم میزند. *** زندگی همچون ظاهر آدمهاست. جلوهی زیبایی دارد؛ امّا به عمقش که پی میبری، متوجه فراز و فرودهای زیادی که در خود گنجانده میشوی. *** اگر تصورت از زندگی قصری با شکوه همراه شاهزادهی رویاهایت است، باید بگویم که سخت در اشتباهی... . زندگی همچون گلآبی است که نه گل است و نه آبی! *** میدانی، گاهی از زندگی چیز زیادی نمیخواهی، حداقل از دید خودت اینطور است! اما انگار این امتحان الهی که ...