خلاصه رمان : دانلود رمان برای من که لبریز از حزنم،برای تو که پر از حسرتی،برای آن که ممتع از غم است،برای ما که یک عمر است حالمان خوب نیست، ای کاش خدا کاری کند...!من عطر اندوه کل تنم را گرفته و چهرهام طعم غم دارد...تو بوی عطر او را میدهی و عشق از چشمانت افکنده است...ای وای بر من و تو! ای کاش خدا برای این همه تضاد کاری کند...!کودکی با دستان پینهبسته، در حسرت اندکی طعام و لباسی که گاهی او را گرم کند؛ از آن طرف سالهاست که او در پر قو بزرگ شده و طعم گرسنگی را نمیداند. چقدر تفاوتها در چشم میزنند! ای کاش خدا برای این همه تفاوت کاری کند...! *** بانو جان، چقدر غمگینی! لبخندت جنس غمناک مردن دارد. به چه اندازه حالخرابی ...