دلمردگی‌هایم را. بغض‌های خفه شده را. گوشه‌ای در ذهنم پرت می‌کنم؛ اما گه‌گاه سری می‌زنم به بایگانی حال بدم.سفری به اعماق مغزت که بکنی، خیلی چیز‌ها می‌یابی.مثلا‌ همان جواب‌های بعد از دعوا...یا «دوستت دارم‌»هایی که نگفته باقی ماند...شاید هم «خوبم‌»هایی که پشتش هرچیزی بود؛ الا خوب بودن...​ *** دم... باز دم... لعنتی! حجم سردرگمی‌هایم به قدری زیاد است که به دم‌ و بازدمی، یا نفس عمیقی نمی‌توان بسنده کرد... حجم انبوهی از بغض، از طرفی بیخ گلویم را چسبیده... و من اشک بریزم‌ یا نفس بکشم؟ به کدام درد بمیرم؟​ *** تمام تنم به لرز افتاده... اشتباه نکن! نه لرز کرده‌ام نه ضعف دارم و نه هیچ... قلب و مغزم در جدالند! بی‌چاره مغزم... جلویش کم می‌آورد، قلبم کولی بازی‌اش گل می‌کند، چنان خود را به در و ...

  • دلنوشته‌ی آرشیو دلمردگی‌ها
  • آرزو توکلی
  • سدنا%
  • تعداد صفحات : 25
  • تگ: محبوب
  • بازدید: 1442
ادامه و دانلود

خلاصه رمان: دانلود رمان در مورد دختری طرد شده که ناخواسته قربانی شده ی یک دسیسه ی شیطانیست و به یک باره از دنیایی به دنیای دیگر تبعید میشود دنیایی که هیچ سنخیتی با رویا های او ندارد دنیایی که خلاصه میشود در یک مرد…مردی مغرور و عاشق …که در دلش جایی برای آنا ندارد و  چایی رو برداشتمو باقیموندشو سر کشیدم.آنا زود باش د لعنتی شیش و نیم شد. بسه کمتر بخور میترکی!! چیه انگار از ارث بابات میخورم روانی ،میام دیگه. بعد دو ترم تو هنوز عین ترم اولیا رفتار میکنی. پاشدم رفتم تو اتاق بانهایت سرعت آماده شدم...قبل از اینکه بخوام از خونه شم چنگ زد به کاسه ی پراز شکلات که رو اپن بود. د آنا مرگ بزنه ...

  • همسر اجباری
  • می گل
  • h•a•n•a
  • تعداد صفحات : 770
  • عاشقانه،اجتماعی،همخونه ای
  • بازدید: 51426
ادامه و دانلود

  خلاصه رمان :  دانلود رمان نفوذی عاشق زندگی پر از اتفاق های هست که خبر نمیکند. گاهی شیرین، گاهی هم تلخ. یه جای تو زندگیت مجبور به انتخاب میشی. انتخابی که شاید بهترین نباشه. شاید کامل نباشه. اما انتخاب توست و تو مجبوری سالها دست و پا بزنی و غرق بشی در این انتخاب. سرنوشت گاهی با ادم هایش بازی میکند. بازی سخت و بی رحمانه. بعضیا می بازند و بعضیا برنده میشوند و  این عشق است که برنده و بازنده بودن رو مشخص میکند. عشق یه حس مه آلود است که هیچکس پایان آنرا نمیداند. عشق ناخوداگاه می آید. برای آمدنش از کسی اجازه نمیگیرد. آن قدر آهسته میاید که هیچکس متوجه آمدنش نمیشود. هر چه بیشتر مقاومت کنی و ...

  • نفوذی عاشق
  • مهدیه رزازپور
  • فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : 400
  • عاشقانه،اجتماعی
  • بازدید: 9386
ادامه و دانلود

خلاصه: منتظرم.!منتظر روزی که برای همیشه بروم و از غم‌ها، دردها و اشک‌های بی‌وقفه‌ام خلاص شوم.دیگر تاب و توان تحمل کردن این زندگی را ندارم. منتظرم...! آری من بی‌صبرانه منتظر روز رفتنم هستم! گاهی می‌شود که از همه چیز و همه کس می‌بری... . دیگر امیدی برای نفس کشیدن و ادامه زندگی نداری! آن وقت است که آرزوی هر روزه‌ات، آرزوی مردنت‌ می‌شود! *** راستش را بخواهی من هم این حال بد را تجربه کرده‌ام و همیشه آرزوی مرگ و رفتن را کرده‌ام. فقط همین...! اما امروز می‌خواهم دیگر آرزو نکنم! *** می‌خواهم امروز، روز رفتنم را تصور کنم...! شاید روز رفتن بعضی‌ها برایم گریه کنند! برخی شاد و خوشحال باشند و برخی هم برایشان اهمیتی نداشته باشد... . تصور می‌کنم روز رفتن را! *** تصور می‌کنم کسانی را که برایم گریه و ...

  • دلنوشته‌ی روز رفتنم
  • دوشیزه مجهول
  • بهار قربانی
  • تعداد صفحات : 13
  • تگ: محبوب
  • بازدید: 1258
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان درباره‌ی یه دخترِ یه دختر که تو عشق شکست میخوره شب که میخوابه اصلا با خودش فکر نمیکنه صبح که از خواب بیدار میشه مکان و زمان و دنیا و سرنوشتش تغییر میکنه دختری که خوندنش خالی از لطف نیست.این ثروت همش از زحمت پدرم هست چون پدربزرگم اصلاً ارثی به پدرم نداد و همش رو داد به عموم پدرم به دلیل اینکه با مادرم ازدواج کرده بود از ارث محروم شد، چون مادرم از خانواده های ثروتمند نبوده ولی فقیرم نبوده پدر بزرگم یه دکتر اطفال بوده که دکتر خانوادگی خانواده پدریم بوده. موهامو با یه کش بستم و به سمت در اتاقم رفتم. در اتاقم رو باز کردم و به دورو برم یه نگاه کردم خونه ...

  • دنیای عجایب
  • گلشن امریی
  • BLACK.STAR
  • تعداد صفحات : 237
  • تخیلی٬هیجانی٬عاشقانه
  • بازدید: 10957
ادامه و دانلود

خلاصه رمان:  دانلود رمان پایگاه ویژه جلد سوم _ زندگی شبیه شاخه‌های درختان است. گاه با زمستانی سرد می‌خشکد و با بهاری از اتفاقات نو، جوانه می‌زند. داستان راجب انسان‌هایی‌ست که انفجاری از حوادث تلخ، آسمان دنیایشان را به سیاهی می‌کشاند. پای یک گره عمیق درمیان است، یک قتل! قتلی که دست شخصیت قصه را از دنیا کوتاه می‌کند و غم را به خانه دل معشوق راه می‌دهد. در این بین اعتماد دوباره، شاید مرحمی بر روی دردها شود.   دانلود رمان پایگاه ویژه جلد سوم     قسمتی از رمان: دانلود رمان عاشقانه پایگاه ویژه جلد سوم  _ شاید باورش سخت بود، اما خواب می دید! همه جا به غایت زیبا و بی نهایت آرامش بخش بود. صدای پرنده ها، صدای جویبار و لطافت چمن های خیس از ژاله ...

  • پایگاه ویژه جلد سوم
  • سارا هاشمی (اعتماد)
  • مائده شمس
  • تعداد صفحات : 460
  • پلیسی / جنایی / عاشقانه
  • بازدید: 17354
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان با حرص و عصبانیت پله‌های آگاهی رو بالا رفتم و وقتی به در اتاقش رسیدم، بی‌توجه به سربازی که دنبالم افتاده بود و هِی "خانم، خانم" می‌کرد در رو تند و محکم باز کردم.مثل همیشه اخم داشت و با جدیت مشغول بررسی پرونده‌ی مقابلش بود. با باز شدن در، نگاهش رو بالا آورد و وقتی من رو دید، با تعجب و ابروهایی بالا رفته نگاهم کرد. نفسِ پرحرصم رو بیرون دادم و سربازِ پشت سرم احترام نظامی گذاشت. چشم تنگ کردم و اون بی‌توجه به حضور من رو به سرباز گفت: -راحت باش! سرباز بیچاره به تِته پِته افتاده بود. مرد هم انقدر ترسو؟ مردی که از هم‌جنس خودش وحشت داشته باشه که مرد نیست. والله! البته از این دیو دو سر ...

  • جام مستان
  • مریم پور محمد
  • ayedaa
  • تعداد صفحات : 252
  • عاشقانه،اجتماعی
  • بازدید: 19817
ادامه و دانلود

معرفی رمان: دانلود رمان وارث سایه‌ها _ من زاده نشده بودم که قلبم را پیش‌کش افکارت کنم پدر. من از مهر و عطوفت مادری، قلبم پیوند خورد برای زنده ماندن و زندگی بخشیدن اما زندگیت را به دست قانون خواهم سپرد. من مردی خواهم شد که در آینده به نیکی از من یاد شود نه وارث سایه‌ها... .   دانلود رمان وارث سایه‌ها   قسمتی از رمان:  رمان پلیسی  وارث سایه‌ها _ با شنیدن صدای آشنایی که گفت بی حرکت سرم رو به سمت صدا چرخوندم. چیزی که می‌دیدم، برام غیرقابل باور بود! چشم‌هام چیزی رو که می‌دیدن، انکار می‌کردن ذهنم می‌گفت که یک توهمی بیش نیست، بهم می‌گفت این چیزی که می‌بینم امکان نداره حقیقت داشته باشه. چند بار چشم‌هام رو باز و بسته کردم تا مطمئن بشم ...

  • وارث سایه‌ها
  • سوما غفاری
  • شادی روحبخش
  • تعداد صفحات : 200
  • پلیسی
  • بازدید: 11190
ادامه و دانلود

خلاصه رمان : دانلود رمان سوزان دختریه که پدرش به زور مجبورش میکنه با پسری به اسم اردلان ازدواج کنه ولی اون عاشق یکی دیگس و از اردلان متنفره سوزان بعد از مدتی متوجه میشه که سام دستشو بلند کرد که بزنه چشمامو بستم ولي هيچ اتفاقي نيفتاد اروم چشمامو باز کردم که ديدم سورن دست بابا رو گرفته سورن:بابا ولش کن چطوري ميتوني اين کارو بکني اون حق داره براي خودش براي ايندش تصميم بگيره بابا نه بابا غلط کرد به خدا قسم اگه تو محذر ابرومونو ببري به خااک سياه مينشونمت با دو رفتم توي اتاق و درو بستم و شروع کردم گريه کردن خدا اخه من مگه چيکار کردم که نمي تونم با عشقم باشم مثل خيلياي ديگه در اروم باز ...

  • عشق از سوي اجبار
  • پريا.ج
  • PARISA_R
  • تعداد صفحات : 330
  • عاشقانه،اجتماعی،همخونه ای
  • بازدید: 52321
ادامه و دانلود

معرفی رمان: دانلود رمان این بود زندگی _ ازدواج با دید باز زیباست. شادی ندید طناب محکم عشق علی را و با چاقویی، تیشه بر ریشه‌ی این ازدواج می‌زند. گوش می‌سپارد به آواز و زمزمه‌های زیبای سیاوش و چشم می‌بندد بر طناب پوسیده و زخمی این پیوند و دست رد به سینه‌ی علی می‌زند. این ازدواج به ظاهر زیبا تعبیری وارونه خواهد داشت.     دانلود رمان این بود زندگی     قسمتی از رمان: دانلود رمان اجتماعی این بود زندگی _ پسر با کمال پرویی داشت عزت نفس دختر را دوباره هدف می‌گرفت! کلافه شدم؛ بهانه پشت بهانه، این مرد مرد زندگی نیست، شادی از حرف‌های سیاوش سرش بیشتر در گریبان رفت، بیزارم از این‌که شادی سکوت کرده! میان حرف سیاوش گفتم: - اجازه بدین جناب نیکو، خونسرد ...

  • این بود زندگی
  • سمیه سادات هاشمی جزی
  • نگین قاسمی
  • اجتماعی / عاشقانه
  • بازدید: 9458
ادامه و دانلود