بودن، فقط عاشق بودن نیست!ترکیبی از چهار حرف است که هر کدام، چونان اکسیری زندگیت را تحت شعاع قرار میدهند… عاشق بودن از روزهای خوب و بدش شروع میشود و تعمیمش، ادامهدار است…ای کاش، میشد همهی عاشقانگیها را در یک ″ماه″ خلاصه کرد…دقت کردهای عاشق بودن و عاشقانگی کردن، مثل ماه است؟! گاهی وقتها زیر ابر پنهان میشود که نشاید کسی از حال و احوالش خبردار شود… گاهی هم، خود را به نمایش میگذارد و گاهی هم، نیمرخش را نشان میدهد… من همهی آن را در یک ماه و اندی خلاصه میکنم، ای عشقترین معشوق من… ″تقدیم به عزیزترین زندگیم، شیلای عزیزم وبرادر گلم سیروان که جسمش را به ستارهها بخشید.″ «بیا…» بیا عاشقانه کنار هم بنشینیم، من برایت دم کردهی بابونه میریزم و تو، مرا به لبخندی ...