خلاصه : دانلود رمان شب های مهتاب _ قصه‌ی دختری است به نام مهتاب که در شیراز زندگی می‌کنه، از نامزدش محسن جدا میشه و برای تحصیلات به تهران میاد، ۸ سال بعد مهتاب تو شرکتی مشغول به کار میشه و قراره با مسعود رئیس شرکت ازدواج کنه، با ورود محسن به اون شرکت زندگی هر سه نفر دستخوش تغییراتی می‌شه. این رمان اختصاصی سایت یک رمان است. قسمتی از رمان : داشتم با روزنامه‌ی توی دستم بازی می‌کردم. راستش نمی‌دونستم رمان جدید به محسن چی باید بگم، بابام رو به سختی راضی کرده بودم، یادم نمی‌ره چقدر جنگ اعصاب داشتیم توی اون روزها. نمی‌دونم محسن چه عکس‌العملی نشون می‌ده، ولی بالاخره که باید می‌فهمید. رمان عاشقانه فوق یکی از بهترین هاست دانلود رمان شب های ...

  • نام رمان : شب های مهتاب
  • نویسنده : Azam Bagheri کاربر انجمن یک رمان
  • ویراستار : نسترن بانو
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات : 295
  • ژانر : عاشقانه
  • بازدید: 7040
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان جدال نور و تاریکی بازهم جدالی دیگر، جنگ تمام نشدنی نورو تاریکی. قدرت نور برای پاکی، مهربانی، عدالت وقدرت تاریکی برای ظلم، شرارت و خشمو نفرت با یکدیگر می جنگند. هر جناح قدرت های خاص خود رادارند و افرادی که برای این دو می جنگند. این بار کدام یک می تواند پیروز میدان باشد؟ آیا خیر برشر می تواند پیروز شود یا... آن هم وقتی پای عشق ممنوعه ای به قصه باز شود. آیا عشق می تواند پیروز میدان شود؟ درآخر کدام پیروز این جدال می شود؟ نور؟ تاریکی؟ یاعشق؟لیانا به خاطر باد سردی که وزید دستامو دورم حلقه کردم برای فرار از سوز سرما پشت دیوارهای خونه های اطراف رفتم. نشستم رو زمین و زانوهامو بغل کردم و ...

  • نام رمان:جدال نور و تاریکی
  • نویسنده:Roghayehl,Blackrose
  • طراح:فرزانه رجبی
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:134
  • موضوع:عاشقانه،فانتزی
  • بازدید: 3442
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان تمنای گرگ صدا، صدای زوزه‌ی گرگ است؛ آن هم در نیمه‌شبی پاییزی و بارانی... می‌گویند گرگ‌ها احساس ندارند، می‌گویند گرگ را از هر طرف که بخوانی، همان گرگ است... مثل درد... می‌گویند توبه گرگ مرگ است... می‌گویند گرگ‌ها فقط دریدن را می‌دانند؛پس زوزه‌های پر تمنایشان کدام احساسِ پنهان را فریاد می‌زند!؟ چه کسی می‌فهد راز مدفون در نوحه‌ی سوزناک شبانگاهیشان را!؟ گاهی می‌شود مردانه لباس گرگ به تن کرد و به دل جنگل زد... جنگید و جنگید تا آخرین نفس... مرگ را پذیرفت اما گردن به قلاده نداد. شاید باید گرگ‌ها را شناخت ... همان‌ها که سنگ صبورشان، آسمان است.به نام او... نمی‌فهمید دارند به کجا می‌روند. دردی که منشأ آن بازویش بود ، به مغز سرش می‌رسید و تیر می‌کشید. دردش ...

  • نام رمان:تمنای گرگ
  • نویسنده:محیا(فاطمه مقبولی)
  • طراح:braveays
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:400
  • موضوع:عاشقانه، اجتماعی،پلیسی
  • بازدید: 8160
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان عطر چشم ها آدم ها جدا از عطری که به خودشون می زنن، عطر دیگه ای هم دارن که اتفاقا تاثیر گذارتر هم هست.عطر چشم هاشون، عطر حرف هاشون، عطری که فقط مختص شخصیت اون هاست. نمی توانست نگاه از خط سفید و ممتد جدا کند. گویا آن خط که از اول مسیر همراهش بود کنار جاده کشیده شده بود تا افکار آشفته ی او را سرو سامان دهد. باید می رفت، حتی اگر وعده و وعید های مادرش از آن بهشت روی زمین دروغ بود، باید می رفت و از این راکد ماندن از این درجا زدن خلاص می شد. بی هیچ انگیزه و هدفی زندگی کردن به جزء اکسیژن هدر دادن سودی هم داشت؟. تا کی می توانست ...

  • نام رمان:عطر چشم ها
  • نویسنده:پریسا دولتی
  • طراح:Lady Green
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:100
  • موضوع:جنایی
  • بازدید: 3582
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان در برابر باد  یک روز وقتی وارد کلاس شدم دیدم نسترن گوشه ای نشسته و به نقطه ای نامعلوم خیره شده. تا به حال نسترن را این گونه ندیده بودم. لبخند زنان کنارش نشستم و گفتم: سلام. نسترن توجهی نکرد. با تعجب دستم را روی شانه اش گذاشتم و گفتم:-نسترن خانم نمی خوایی با من حرف بزنی! چی شده؟زمزمه وار گفت: -چی بگم. -خب از اون چیزی که ناراحتت کرده. زود باش بگو... بگو دیگه. نسترن سر بلند کرد و قطره اشکی از چشمانش پایین چکید و گفت: -پوریا باهام قهر کرده.-خب به جهنم. ابروهای نسترن در هم گره خورد و سپس سرزنش آلود گفت: -اگه برات مهم نیست پس چرا این قدر اصرار داشتی تا بفهمی درد من چی بود! -تو دوست منی. ...

  • نام رمان: در برابر باد
  • نویسنده:فرزانه تقدیری
  • طراح:Lady Green
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:500
  • موضوع:اجتماعی ، عاشقانه
  • بازدید: 4545
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان دومینو برای پایان دادن به آهنگ های در حال پخش؛ ضبط ماشین رو خاموش کردم و از اونجایی که هنوز داشتم از شدت سرما دست هام رو بهم می مالیدم؛ دریچه ی بخاری رو به سمت خودم چرخوندم.یه نگاه به ساعتم انداختم، دیگه چیزی نمونده مدرسه تعطیل بشه! چشمم به در مدرسه بود و نگاهم منتظر... زنگ مدرسه که خورد انگار دنیا رو بهم دادن. در مدرسه باز شد و یه عالمه دختر بیرون اومدن. نگاهم رو ازشون گرفتم و چشم به فرمون ماشین دوختم. دستم رو زیر چونه ام گذاشتم و بی حرکت منتظر موندم که در عقب ماشین باز شد. توی آینه نگاهش کردم؛ خودش بود که طبق معمول دست به سینه نشسته بود! اخماش تو هم ...

  • نام رمان: دومینو
  • نویسنده:آزاده دریکوندی
  • طراح:Lady Green
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:670
  • موضوع:اجتماعی ، عاشقانه
  • بازدید: 6960
ادامه و دانلود

دانلود رمان گودبای تهران از پس بازی های گوناگون روزگار با لبخند گذر خواهی کرد اگر معبود با تو همراه باشد... خدایاشکرت تمام وسایلامو جمع کردم ؛ نگاه گذرا به کل اتاق انداختم بلند صدا زدم: سهیل مطمئنی چیزی جا نزاشتیم؟ سهیل: اره نازنین جان همه چیو گرفتیم بعد با بغض الکی گفت: توروخدا بیا بریم با حرص از اتاق اومدم بیرون و گفتم:باشه مهمم نیست اگه چیزی جا گذاشته باشیم باشادی گفت: ایول چطور؟ -چون من اونجا خفت میکنم اگه چیزی جا گذاشته باشیم بعد با حرص رد شدم از کنارش رفتم... سهیل: ای بابا عجب گیری افتادیما انقدر جروبحث کردیم تا بلاخره رضایت دادیم که راه بیفتیم همه وسایلامون رو مرتب چیدیم تو ماشین سهیل: خب دیگه وقت رفتنه...رمان جدید این حرف رو زد و ...

  • نام رمان:گود بای تهران
  • نویسنده:آیلین آریانمهر
  • طراح:braveays
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:530
  • موضوع:اجتماعی ، عاشقانه
  • بازدید: 3961
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان تلخ مثل قهوه با نفرت بهش نگاهی انداختم و بی تفاوت از پله ها بالا رفتم. وارد اتاقم شدم و به یک باره آرامش به سراغم آمد با دیدن اتاقم.  کیفم را گوشه ای پرت کردم و از شدت گرما،سریع لباس هایم را عوض کردم.  به ساعت نگاهی انداختم و خودم را روی تخت پرت کردم. انگاری خستگی در تک تک سلول هایم به وجود آمده بود. پلک هایم را روی هم گذاشتم و با دستم شقیقه هایم را ماساژ دادم. در اتاقم زده شد و دوباره صدای نحس آن زن در گوشم پیچیده شد. -ناهار حاضر عزیزم. حتی صدایش هم آزارم می داد. به پتو چنگ زدم و پلک هایم را روی هم بیشتر فشار دادم. انگاری نمی فهمید ...

  • نام رمان:رمان تلخ مثل قهوه
  • نویسنده:پارمیدا نیکویی
  • طراح:PARISA_R
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:230
  • موضوع:اجتماعی ، عاشقانه
  • بازدید: 3458
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان ساز دلم ناکوکه _ بيست و پنج سالم بود كه زندگيم دستخوش يه داستان شد،داستانى كه شروعش با اسم تو و پايانش هم با اسم تو شد. داستان دخترى كه طى يه تصادف با يه پسر آشنا مى‌شه و همين شروع داستان اوست. این رمان اختصاصی سایت یک رمان است. قسمتی از رمان : آهنگ را بلندتر كردم و شروع كردم به رقصيدن و بقيه شاگردام باهام هماهنگ شدن،با صداى بلند داد مى‌زدم و حركات را عوض مى‌كردم،صداى ناله‌هاى بچه‌ها بلند شد كه اعلام استراحت كردم و همين حرف من كافى بود تا همه‌شون پهن زمين بشن و شبيه يه ارتش زخم خورده بشن. خنده‌ى كوتاهى كردم و سرمو به طرفين تكون دادم و نچ نچ كردم رمان عاشقانه و دوباره آهنگ ...

  • نام رمان : ساز دلم ناکوکه
  • نویسنده : negar-d کاربر انجمن یک رمان
  • ویراستار : Arოan
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات : 86
  • ژانر : عاشقانه ، اجتماعى ، طنز
  • بازدید: 12663
ادامه و دانلود

خلاصه: دانلود رمان بگو عاشق منی خانم دکتر بردیا به پذیرش،خانم دکتر بردیا به پذیرش با صدای پرستاری که توی بلند گوی بیمارستان اسمم رو صدا میزد به خودم اومدم . به طرف پذیرش راه افتادم . بله.منو صدا میکردید؟ خانم دکتر،آقای دکتر راد مرخصی گرفتن گفتن به شما بگم اگه امکان داره شما بیماراشونو معاینه کنین مشکلی نیست .لیست بیمارا رو بدین بهم ...بعد از گرفتن لیست راه افتادم بطرف بخش . مریض های دکتر راد رو یکی یکی معاینه کردم و بعد از تموم شدن کارم به طرف اتاقم راه افتادم. مانتوی بیمارستانمو درآوردم و نشستم روی صندلی .دستمو دور لیوان حلقه کردم و بطرف دهنم بردم . هاله ی بخاری که به صورتم میخورد انرژی مضاعفی رو بهم تلقین میکرد تو حال خودم ...

  • نام رمان: بگو عاشق منی
  • نویسنده:مینا سیف الله زاده
  • طراح:PARISA_R
  • تعداد صفحات : تعداد صفحات:218
  • موضوع:عاشقانه،معمایی،هیجانی
  • بازدید: 17297
ادامه و دانلود